#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_66






اما فکر به دو چیز لبخند رو لبم آورد...





انتقام





و کلمه ی شیرینی که از زبون آبتین خارج شد که همه رو بهت زده کرد





فکر جریمه ای کن باید بدم کل ذهنمو تیره کرد....





قلبم دوباره سیاه شد...

دوباره شیرینی رفت...





فکر های پلید اومد...





و دوباره....





نیلوفر :

حدود یک ماه بود که کلا ارتباط با آرتی نداشتم...

هر روز میرفتم آبتین رو میدیدم و نزدیک اومدن آرتیمان برمیگشتم خونه...





آبتین هر روز شیرین تر از قبل میشد...





کل زندگیم شده بود...





تو زمان امتحان ها بود و خیلی کم وقت میکردم به آبتین سر بزنم...





دو روز بود که وقتی نداشتم بهش سر بزنم...





یه شور خاصی تو دلم افتاده بود...





ولی خب خداییش خیلی امتحان ها سخت بود...





romangram.com | @romangraam