#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_6
بعد از اینکه خودمو معرفی کردم از بچه ها خواستم که خودشون رو معرفی کنن...
معرفی ها رو دقت نمیکردم و فقط منتظر این بودم که دخیه خودشو معرفی کنه...
نوبتش که شد با صدای ظریفی که منو یاد دختره لب دره مینداخت گفت :
نیلوفر پارسا هستم رتبه 4کنکور
اینو که گفت برق تحسین تو چشمای بچه ها دیده شد.
معرفی ها ادامه دار شد تا رسید به دختره ی لوس و افاده ای که فقط زیبایی و پول داشت...
از مارک لباسش پیدا بود پولداره...
معلوم بود با پارتی اومده گفت :
آنیتسا پویا هستم رتبه 3کنکور. اینم از بند پ (پول، پدر، پارتی) استفاده کرده
آنیتسا و نیلوفر و دوتا از پسرای کلاس که اسمشون پویا و پارسا بود
رتبه 1 تا 4 رو تشکیل میدادن.
یه امتحان برای فهمیدن آمادگیشون ازشون گرفتم تا بعد صحیح کنم و درس رو شروع کردم
نیلوفر :
حوصلم از معرفی ها سر رفته بود
بالاخره درس ترش و شیرین و ملس، همه میگن خوشمزس شروع شد
نیلوفر :
همینطور که فکر می کردم پامو رو زمین با ریتم تکون میدادم! تصمیم گیری مهمی بود. درسته تجربه نداشتم ولی اگه میخواستم میتونستم....
___---___---___---____---کمی قبل تر :
وای عالی درس میداد از خوشی داشتم میمردم چون به نظرم تدریس استاد خیلی مهمه...
کلاس که تموم شد طنی به همه بچه ها گفت کار مهمی باهام داره که خصوصی باید بم بگه....
تازه این قوم مغول فضول هم قبول کردن....
پس یعنی میدوننن......
طنی :ببین عزیزم میدونی که چقد برام مهمی پس فقط گوش کن بهم....
romangram.com | @romangraam