#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_51






نگین :به طنی چه،،، هان؟؟؟؟؟ تو یکی به من نگو خواهر که اگه خواهرت بودم برام ارزش قائل بودی....





واقعا نمیدونستم چی بگم، بغض کرده بودم، حق داشت، میدونستم. ولی، ولی چی نیلوفر، هان؟ خواهرتو فراموش کردی؟ تقصیر من بود





واییییییی بر من





من :نگین





صدای بغض دارم رو که شنید کوتاه اومد، آخه من به نگین خیلی وابسته بودم





گفت :آجی چرا بغض کردی عزیزم، اصن من بخشیدمت، جون من گریه نکن......





گفتم :واقعا بخشیدیم؟





گفت ؛معلومه عزیزم، نفسم کاری نداری؟ خیلی خستم





گفتم :نه فداتشم، ببخشید مزاحم شدم





گفت :مراحمی، فعلا

با گفتن بدرود مکالمه رو قطع کردم





نیلوفر :

تلفن رو که قطع کردم، دوباره بلافاصله زنگ خورد...





کی میتونه باشه؟؟؟؟؟





طنی بیکار





برداشتم و گفتم :دوباره بیکار شدی بهم زنگ زدی؟





گفت :درد

romangram.com | @romangraam