#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_4




(از کی تا حالا دیوارا عطر میزنن؟ _خودمم هنوز نمیدونم _اوکی، فهمیدی به منم بگو)





کلاس ساکت ساکت بود. جالبش این بود این خوشخنده ها هم نمی خندیدن

منم با دماغی که با دست گرفته بودم برگشتم ببینم به چی خوردم

که.....





آرتیمان :

صبح پاشدم تا به کلاسم برسم و دیر نشه.





چون دیشب دوش گرفته بودم خیالم از بابت تمیزیم راحت بود.





سریع کت تک بادمجونی با بلوز و شلوار مشکی مو پوشیدم و عطر عزیزمو که همه رو مست خودش میکرد رو زدم و موهامو درست کردم. با دو رفتم پایین و از خاتون یه قهوه گرفتم و خوردم و د برو که رفتیم....





ماشین دختر کشمو که آخرین سیستم بود





(آخه چرا تو رمانا همه پسرا پولدارن پس این پسرا که ما میبینیم چین؟_نمیدونم والا)





پارک کردم و با پزیشن استادمنشانه وارد دانشگاه شدم.





هرچی به کلاس نزدیک تر میشدم سر و صدا بیشتر میشد.





دیدم یه دختره در رو بست و یهو باز کرد. همه سر و صدا ها یه لحظه خوابید.





یهو چند صد برابر بلند شد فهمیدم دختره همه رو سر کار گذاشته...





دیگه به کلاس رسیده بودم که دختره محکم خورد بهم. از دست بالای بچه ها فهمیدم که میخواسته در بره و بهم خورده.





جالبیش این بود که حسی که از بغل کردن دختر دیشبیه بهم دست داد مثل بغل کردن این یکی بود. بغلی بودنشونم مثل هم بود.





(خوش اشتهایی ها _مفتشی _نه _پس از جلو چشام خفه شو _ایش)





دخیه از بغلم با اخم و دست به دماغ اومد بیرون تا اومد حرف بزنه دهنش وا نشده بسته شد.

romangram.com | @romangraam