#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_39


غذاشو با مسخره بازی دادم بش





(یعنی چی؟ _یعنی شکلک در آوردن که بخنده و منم بش بدم _دلقک _تویی)





غذاشو که خورد دوباره خوابید چون کامل نخوابیده بود....





منم رفتم چلو ماهیچمو بخورم





بعد از غذا آرتیمان گفت :بیا اتاقم....

منم گفتم :باش و دنبالش رفتم...





بعد اون اتفاق سرد تر از هر چیزی که فک کنین شده بود... اما درسته تقصیر من بود.....

خدایا توبه....





کل زندگیم دست به نامحرم نزده بودم بعد حالا......





نچ نچ نچ نچ





از اون اتفاق به بعد همش سر نمازم طلب بخشش میکنم....





هییییی روزگار

آرتیمان :

نمیدونم چرا استرس گرفتم... آخه مگه قراره چی بگم....





اوففففف





همش بخاطر آبتینه پس باید قبول کنه....





(نه که تو بدت میاد _به تو چه فضول)





در و زد و وارد شد....





گفتم :بشین

romangram.com | @romangraam