#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_38
شاید باید به نیلو بگم بیاد و اینجا بمونه...
از این فکر ته دلم شاد شد.....
چراااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اصن به من چه...
من فقط فکر آبتینم.....
باید مجبورش کنم قبول کنه....
نیلوفر :
آبتین از همه جا بیخبر داشت همه رو نگاه میکرد و لبخند می زد...
با دیدن ساعت از جا پریدم...
باید به آبتین غذا میدادم....
اما وقت غذا پختن نبود....
رفتم پایین و از خاتون پرسیدم :خاتون غذا چی داریم؟
آبتین میتونه بخوره؟
گفت :نیلوفر خانم چلو ماهیچه داریم.... چون هم آقا و هم آقا آبتین دوست دارن.....
گفتم :چه عالی.... الان آمادس که از آبتین رو بدم؟
گفت بله الان میکشم...
گفتم :پس لطفا آبگوشت زیاد کنارش بکشین...
چون واسه بچه تو این سن غذا باید نرم باشه....
بعد پنج دقیقه خاتون توی ی سینی غذا رو کشید و داد بهم....
منم رفتم بالا تا به آبتین غذا بدم...
romangram.com | @romangraam