#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_36


صدای سیلیش مث پتک تو سرم پیچید





سارا سریع از اتاق رفت بیرون و با تنه ای که بم زد افتادم.... چون حال خودمم خوب نبود....





صدای آرسامو میشنیدم که هی میگفت نیلو خوبی..... نیلو.... جون من جواب بده.....





بدون اینکه بهش جوابی بدم خودمو کشوندم سمت آبتین و بغلش کردم...

بی اختیار اشکام رو صورتم میچکیدن....





فکر اینکه بلایی سرش بیاد دیوونم میکرد





نیلوفر :

سرمو برده بودم تو گردن آبتین و بوش میکردم.....





من شدیدا وابسته آبتین شده بودم...





به دستایی که جلوم برای بغل کردن آبتین دراز شده بود نگاه کردم...

آروم دادم بش و همونجا سجده شکر به جا آوردم.....





___---آرتیمان :

با آرسام داشتیم حرف میزدیم که صدای جیغ نیلو ویلا رو در بر گرفت....





سریع دویدم بالا،، نمیدونم چرا شدید نگران این بودم که بلایی سرش نیاد....

احتمالا از سر دلسوزی...

آره همینه....





وقتی رسیدم بالا نیلو رو با چشمای اشکی جلو اتاق آبتین دیدم...





سریع رفتم تو که دیدم سارا با یه آمپول هوا بالاسر آبتین ولی چون نیلوفر جیغ زده بود نتونسته بود کارشو تموم کنه....





یکی خوابوندم زیر گوشش و اونم سریع در رفت ولی خب میدونم که نمیتونه در بره چون نگهبان ها هستن....





در اصل کسی زیاد اونا رو نمیبینه...

تو این چند روزم نبودن...

romangram.com | @romangraam