#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_34
و جای هیچ حرفی رو برام نذاشت چون با سرعت جت با بچه ها دور شدن.......
اوف خدا
تصمیم گرفتم از همین حالا مرخصی بگیرم نه نزدیکیه پنج
چون خیلی کار داشتم....
راه افتادم به سمت خونه آبتین اینا...
زنگ زدم و با ماشین رفتم تو...
بعد از پارک ماشین رفتم سمت خود عمارت....
وارد که شدم صدای قهقهه میومد....
نه!!!!!!!!!!
آرتیمان داشت قهقهه میزد....
با یه کی دیگه که چون پشتش بهم بود نمیدیدمش....
سریع خودمو جمع و جور کردم و گفتم :سلام...
اونام قهقهه شون تموم کردن و جوابم رو دادن....
یهو همون پسره که وقتی برگشت فهمیدم آرسام شوهر نگاره گفت :
اوا خواهر شما کجا اینجا کجا؟
منم گفتم :
اوا برادر من پرستار آبتینم...
romangram.com | @romangraam