#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_32




یهو چشمم خورد به نیلو که عین قرقی داشت جواب میداد...





از اینکه خیلی درسخون بود خوشم میومد و باعث میشد که خیالم راحت باشه که آخر ترم راحتم و یهو نمیاد بگه که چون اونجا بودم درس نخوندم.....





اولین نفر امتحان رو داد و رفت.....





آرتیمان :

بعد از اون دوستش طناز هم برگشو داد و رفت....





یهو سرمو آوردم بالا.....





تیپاشون یکی بود؟؟؟





واااااااا....





اکیپشون رو میشناختم چون همیشه پیش هم مینشستن....





یکم دقت کردم دیدم همشون یه جور لباس پوشیدن....





واااا





خلنا.....





ولی لباسه به نیلوفر بیشتر میومد....





(هیزززززززززززز _درد خو چشمه دیگه میبینه. _تو هم که عاشق دیدن)





ایش

منم خوددرگیری دارما.....





بعد از اینکه امتحان تموم شد وقت کلاسم تموم شد.... و



romangram.com | @romangraam