#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_22
بی تو دوباره میشکنم, [01.07.16 15:43]
توی عمارت، خداراشکر چون آبتین خواب بود صدای گریه نمیومد..
بعد از این که لباسامو عوض کردم البته تو اتاق آبتین، رفتم پایین و از خدمه ای که بیشتر از همه میخورد سن داشته باشه گفتم :ببخشید، ناهار جوری هست که آبتین جان هم بتونه بخوره؟.....
گفت :فک نکنم ، آخه میدونی مادر آقا غذا ها خارجی دوست دارن و سرمه اونا رو درست می کنه.... وقتایی هم که اینطوریه از غذای روز قبل به آقا آبتین داده میشه.....
گفتم :اینطوری که نمیشه... اومممم ببخشید من میتونم برای آبتین جان خودم غذا درست کنم؟
گفت البته عزیزم، راستی مادر اسمت چیه؟
گفتم اسمم نیلوفره خانوم
گفت بهم بگو خاتون
گفتم چشم
حالا مواد غذایی تون کجاست؟
گفت تو آشپزخانه پشتیه.....
این آشپز خونه فقط تشریفاتیه....
وقتی وارد آشپز خانه پشتی شدم شم آشپزیم زد بالا
برای آبتین یه تکه گوشت رو به صورت آبدار سرخ کردم و سیب زمینی هم سرخ کردم چون وقت برای غذاهای دیگه نبود.....
یه لیوان دوغم درست کردم چون بیرونیا رو اعتماد بش نداشتم...
توی یه بشقاب غذا شو کشیدم و لیوانم کنارش گذاشتم...
یه سینی برداشتم و غذارو توش گذاشتم و رفتم بالا........
آرتیمان :
یعنی واقعا موندم این بشر دیشب ساعت ده و نیم رفت کی وقت کرده بخونه......
اصن به این میگن دانشجو.....
romangram.com | @romangraam