#بی_من_بمان_پارت_89


با خشونت منو تو بغلش کشید . میبوییدم .

میبوسیدم .

احساس میکردم خیلی وقته تو حسرت این آغوشم .

انگار قبلا تجربش کرده بودم .

تجربش کرده بودم و یهو از دست داده بودمش .

نمیدونم . سردرگم بودم . نفهمیدم چی شد که دستم بالا اومدو به کمرش چنگ زدم .

گریه میکرد . شونه هاش تکون میخورد .

یعنی چی باعث شده که یه مرد گریه کنه ؟

- آقای ... راستی اسمتون چیه ؟

- پرهام .

یه لحظه هنگ کردم . حرف آرتان تو سرم اکو میشد .

" اسمش پرهام کیا بود ولی چون همه مخالف بودن ازدواج نکردین ."

- فام...میلیت چیه ؟

- کیا .

وای خدای من اینجا چه خبر بود . پرهام کیا . ازدواجی که انجام نشد ولی من پر از خاطره بودم از این مرد .

میخواستم از بغلش بیام بیرون که نزاشت .

- همین جا حرفت و بزن .

- من گیج شدم . آرتان بهم گفته میخواستم با فردی به اسم پرهام کیا ازدواج کنم ولی همه چی بهم خورده و من یکساله ندیدمش و حالا شما میگید پرهام کیا هستید . من با شما خاطره هایی دارم که نشون میده خیلی بهم نزدیک بودیم . این ... اینجا چه خبره ؟

تو کی هستی ؟

- من یه گناهکارم که تو سرت عشقش شب و روز میسوزه و حتی نمی تونه کسی رو که دوست داره لمس کنه چون خودش قبلا این حق و از خودش گرفته .

من یه مجازاتگر بی رحمم که میخواستم یه روزی کسی رو که دوستش داشتم تو آتیش انتقام بسوزونم . اون سوخت ولی خاکستر های اون آتیش منو بیشتر سوزوند .


romangram.com | @romangram_com