#بی_من_بمان_پارت_8

بغضی که تو گلوم خونه زده رو بزور قورت میدم .

- به خدا از صبح داشتم خونه رو تمیز میکردم . شام درست کردم . انقدر کار کردم که حتی فرصت نکردم نهار بخورم .

پرهام :به درک که هیچی نخوردی . نهار کوفت کردنه تو مهم تره یا لباسای من ؟

با ناباوری بهش نگاه میکنم . از کی انقدر بی رحم شده بود که من نفهمیده بودم . از کی من به معنای واقعی کنار گذاشته شدم از دلی که اونقدر ادعای عاشقی میکرد ؟

- حق من ای... این نیست . حتی اگه گناهکارم باشم که نیستم تو حق مجازات نداری . حتی اگه لایق مردن باشم تو لایق این نیستی که بخوای جونم بگیری . اگه من گناهکارم پس تو چی هستی ؟

کی به تو گفته حق داری با کسی ازدواج کنی تا به گناه نکرده عذابش بدی ؟ کی این حقو بهت داده لعنتی ؟ کی؟

- حق من ای... این نیست . حتی اگه گناهکارم باشم که نیستم تو حق مجازات نداری . حتی اگه لایق مردن باشم تو لایق این نیستی که بخوای جونم بگیری . اگه من گناهکارم پس تو چی هستی ؟

کی به تو گفته حق داری با کسی ازدواج کنی تا به گناه نکرده عذابش بدی ؟ کی این حقو بهت داده لعنتی ؟ کی؟

پرهام پوزخند ترسناکی میزنه و بهم نزدیک میشه .

پرهام :کی گفته برای مجازات هرزه هایی مثل تو نیاز به اجازه دارم ؟ کی گفته برای این که انتقام تمام اون روز و شبایی که تو تنهاییم تو غربت فقط به دیوار اتاقم ذل زدم و از خودم پرسیدم چرا ؟ چرا این کارو با هام کرد ؟ بگیرم نیاز به اجازس ؟

اصلا کی گفته برای مجازات آدمی مثل تو که نه حرمته عشقشو نه حرمت خانوادشو نگه نداشت باید از قانون اجازه بگیرم .

دستامو گرفت و محکم فشار داد انقدر که ناخودآگاه صدای آخم در اومد.

پرهام : فقط از جلوی چشمام گمشو . کاش زودتر وجود نحستو از زندگیم پاک میکردی تا بتونم با آرامش نفس بکشم .

- تو نمیزاری برم من راضی به اینکه آزادم کنی .

پرهام :فقط با مردنت میتونی از این زندان خلاص شی . پس زودتر منو بقیه رو راحت کنو گمشو . از این خونه ، از این دنیا . کاش زودتر یمیری.

فقط نگاش میکنم . .قتی دستمو رها میکنه و حرکت میکنه تا بره آخرین حرفمو میزنم .

- اون روزی که من بمیرم مطمئن باش روز مرگ تو هم هست . من با جسمم میمیرم و تو با عذاب وجدانت با پشیمونیت با حلالیتی که ازم نگرفتیو دیگه ام نمیتونی بگیری .

روزی که من بمیرم مطمئنن حقایقی روشن میشه که برات قابل باور نیست . بعد از اون دنبال کسی میگردی که بهت بگه تو اشتباه نکردی . تو زندانبان خوبی بود اما اون روز هیچ کس تاییت نمیکنه هیچ کس...

و بعد بلند زمزمه میکنم

به من گفت برو گورِت رو گم کن …

و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !

کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :

romangram.com | @romangram_com