رمان بی من بمان

#بی_من_بمان_پارت_74

شوک اول و خطوط صاف دستگاه .

- خانمم تو تموم زندگیمی راضی نباش منم با تو بمیرم . ترو خدا برگرد .

شوک دوم و باز هم خطوط صاف .

- به خدا بهترین زندگی رو برات درست میکنم خانوم گل .

شوک سوم و باز هم ...

- اگه بری منم خودمو میکشم به جون خودت قسم میکشـــــــــــم .

شوک چهارم و ...

شوک چهارم و اینبار خط های مواج صفحه نمایشگر رو پُر کرد .

انگار ترنم هنوز هم عاشق بود . انگار ترنم با تمام دلخوری هاش هنوز هم نفسش به نفس این مجازاتگر درمونده بند بود .

ترنم باز هم ثابت کرد از همه آدمای دور و برش مهربون تره .

باز هم ثابت کرد بیشتر از همه عاشقه .

باز هم ثابت کرد بقیه رو از خودشو راحتیش بیشتر دوست داره .

- ممنونم خانومم . ممنونم . جبران میکنم . به خدا جبران میکنم تو فقط چشمای نازتو باز کن .

تو چشماتو باز کن تا دوباره امید زندگی توشون بنشونم .

و همه بعد از لحظاتی نفس گیر با چشم هایی اشک آلود نفس راحتی کشیدن .

همه خوشحال بودن از این که ترنم تنهاشون نذاشته بود .

ترنم برگشته بود .

دو ماه بعد ...

- سلام خانومم . امروز دوماه از روزی که خوابیدی میگذره .

فکر میکردم همه بعد یه مدت برن سراغ کار خودشون ولی انگار خیلی شرمنده تر از این حرفان که فقط برای خواب بیمارستان رو ترک میکنن .

اینجا همه بیقرارتن . بی قراره دوباره دیدنتن .

همه منتظرن چشمای نازتو باز کنی تا برات جبران کنن .

romangram.com | @romangram_com