#بی_من_بمان_پارت_63


من چیکار کرده بودم . من با ترنم چیکار کرده بودم .

نه امکان نداشت . حتما این حرفا دروغ بود .

از جام بلند شدم و روبروی آرتان ایستادم .

- این چه بازی که راه انداختی ؟ میدونم ترنم خیلی برات ارزش داره ولی دلیل نداشت بخوای اینطوری با این نقشه ها ازش طرفداری کنی . اون هرز...

با مشتی که آرتان تو دهنم زد حرفم نصفه موند .

پرت شدم رو زمین .

آرتان از خشم میلرزید و فریاد میزد .

آرتان : دهنت رو ببند آشغال . هرزه تویی که با وجود داشتن زن سرت جای دیگه گرم شده نه اون .

هرزه تویی که گناهکار بودن ترنم و باور کردی ولی بیگناهیشو نه .

تو یه احمقی . برای ترنم متاسفم که عاشق تو شد و با تمام آزار و اذیت هات عاشقت موند .

ازت متنفرم . تو یه ترسویی . تو پشتشو تو بدترین شرایط خالی کردی .

تو عاشق نبودی فقط ادعای عاشقی میکردی . یه عاشق واقعی با دیدن چند تا عکس و یه فیلم جا نمیزنه .

برات متاسفم که ارزش ترنم رو ندونستی .

برات متاسفم که یه فرشته رو عذاب دادی و از عذابش خوشحال شدی .

بعد روشو کرد به سمت همه و ادامه داد .

آرتان : همتون تقاص بی گناهی ترنم رو پس میدیدن ، تقاص دل شکستشو ، غرور له شدشو .

آهش همتونو نابود میکنه پس منتظر اون روز بمونین .

و بعد از سالن خارج شد .

همه با بهت به آرمان خیره شده بودیم . مادر ترنم اشک میریخت و آرمان رو نفرین میکرد . پدرش که اصلا تو ای دنیا نبود .

آریا و آرسام جلوم آرمان نشسته بودن .

آریا : همه این حرف هایی که آرتان زد دروغ بود مگه نه ؟


romangram.com | @romangram_com