#بی_من_بمان_پارت_25
اخمامو تو هم کشیدم .
- من خانم تو نیستم .
آرتان : آره ولی تا دو هفته دیگه میشی .
- من دوست ندارم . خواهش میکنم جلوی این ازدواجو بگیر . به خاطر تمام این 20 سالی که کنارم بودی تا من تکیه گاه داشته باشم ، به خاطر تمامه روزایی که برای دردام مرحم شدی ، اشکامو پاک کردی تا هیچ وقت ناراحت نباشم از این ازدواج منصرف شو .
نزار یه عمر با غم و ناراحتی زندگی کنم . نزار تا آخر عمرم ازت متنفر بشم . نزار تنها و بی پناه بشم . خواهش میکنم آرتان خواهش میکنم برادرم بمون .
آرتان با سری که پایین بود و با اخم سنگارو نگاه میکرد به حرفام گوش میداد . وقتی حرفام تموم شد سرشو بالا آورد و نگام کرد .
آرتان : نمیتونی منو منصرف کنی . من دوست دارم و خوشبختت میکنم .
بعدم پشتشو به من کرد و راه افتاد . باید کاری میکردم . ناخ.دآگاه داد زدم .
- من نمیخوامت . من نمیخوامت لعنتی . من عاشق یکی دیگم .
آرتان سر جاش خشک شد . با بهت به سمتم برگشت .
آرتان : دروغ میگی مگه نه ؟
قطره اشکی از چشماش روی صورتش سقوط کرد .
- دروغ نمیگم . من یکی دیگه رو دوست دارم .
روی زمین نشستمو با هق هق ادامه دادم .
- نزار لذت عاشقی رو نچشیده بمیرم . نزار بدون رسیدن به کسی که دوسش دارم زندگیمو بگذرونم .
آرتان : اون کیه ؟
آرتان : اون کیه ؟
فقط نگاش کردم . چطور میتونستم بهش بگم پرهامو دوست دارم .نه هیچی نگم بهتره .
آرتان : میگم اون عوضی کیه ؟
- درست صحبت کن . من هیچ وقت بهت نمیگم اون کیه .
آرتان : از الان تا دو هفته وقت داری تا عشق رویاییتو فراموش کنی . من هیچ وقت این ازدواج و بهم نمیزنم . اینو تو گوشت فرو کن .
romangram.com | @romangram_com