#برایت_میمیرم_پارت_90


دوباره پاهام رو بلند کرد و لباش رو گذاشت رو لبم . فکر کنم گفته بودم که هر وقت من رو لمس میکنه ، من همین

جوری اب میشم . دهانش همون طعم قبلی رو میداد . بدنش محکم بود ، و بازوهای قوی اش به دورم حلقه شده بود .
تمام اعضا ی بدنم انگار زنده شده باشن . و عین اهن ربا به سمتش کشیده میشدم . دست هام رو به دور گردنش

حلقه کردم و پاهام رو هم به دور کمرش ، و مثل خودش حریصانه بوسه هاش رو پاسخ دادم .

هزار تا دلیل وجود داشت که باید همون جا متوقفش میکردم ، اما به هیچ کدومش گوش ندادم . تنها فکری که تو

ذهنم بود این بود : خدا رو شکر که قرص های ضد بارداریم رو مصرف میکردم . که از موقعی که با وایات بهم زدیم

اون رو استفاده میکردم .

تاپ بیکینیم تو راه رفتنمون به اتاق خواب از تنم در اومد . دیوانه وار میخواستم که بدنش رو لمس کنم ، برای همین

بلوزش رو از تنش کشیدم و اونم گوش کرد . اول یکی از بازوهاش رو برد بالا ، بعد اون یکی رو تا بتونم لباسش رو

از تنش در بیارم . مثل یه گربه بهش چسبیدم. بعدش اون من رو روتخت انداخت و کامل لباسم رو دراورد و بهم

نگاه کرد .

خودش هم لباساش رو در اورد و به من ملحق شد .

وقتی اجازه بدی شهوت رو عقل و شعورت پا بزاره ، خوبیش اینه که لذت میبری . ولی بدیش اینه که هر چقدر هم

در اوج اون لحظه لذت برده باشی ، بازم دوباره عقل و شعورت برمیگرده سرجاش _ البته اگه عقل و شعور داشته

باشی .


romangram.com | @romangram_com