#برایت_میمیرم_پارت_80


روشنش کردم و به وایات زنگ زدم .

با بوق سوم گوشی رو برداشت " بلادزورث "

با بداخلاق ترین لحن ممکن گفتم " ماشینم کجاست ؟ "

اه کشید " بلر . بعدا میرم سراغش . سرم شلوغ بود "

" من گیر افتادم .اگه دیشب به حرفم گوش میدادی ، همون موقع ماشینم رو برمیداشتم و الان کاری بهم نداشتیم .

اما نه ، تو حتما باید __ "

گوشیو روم قطع کرد .

داشتم از عصبانیت میترکیدم ، اما دوباره بهش زنگ نزدم . که احتمالا انتظار داشت این کار رو بکنم . الاغ . بره بمیره

. البته نه به معنای واقعی کلمه .

با دستام ضرب گرفتم و شروع کردم به بررسی راه هایی که داشتم .

میتونستم به مامان و بابا زنگ بزنم و اونا هم من رو به خوارو بار فروشی میرسوندن تا خرید کنم ، یا حتی یکی از

ماشین هاشون رو بهم قرض میدادن . ولی خوب به دردسر می افتادن . سیانا هم من رو این طرف و اون طرف میبرد

. حتی جنی هم اگه وقت داشت این کار رو میکرد .

از یه طرف دیگه میتونستم خیلی راحت یه ماشین اجاره کنم . خیلی از اژانس ها بودن که میومدن دنبالت و تو را تا

دفترشون میبردن تا برگه های اجاره ی ماشین رو امضا کنی . وقتی یه فکر خوب به ذهنم برسه ، دیگه دست دست

romangram.com | @romangram_com