#برایت_میمیرم_پارت_46
گربه های سکسی رفتار میکرد . و مطمئنا اونی که بهش شلیک کرده یه مرد بود _ احتمالا از اون حسوداش بوده "
" هیچ کدوم از دوست پسر هاش رو میشناسی ، یا اصلا دوست پسری داشت ؟ "
" نه من چیزی درباره ی زندگی خصوصیش نمیدونم . ما با هم رفیق نبودیم که درباره ی مسائل خصوصیمون صحبت
کنیم "
حتی یک بار هم نگاهش رو از صورتم نگرفته بود ، که دیگه داشت من رو دستپاچه میکرد . میدونین ، چشم هاش
یکی از اون نوع های رنگ پریده بود که رگه های سبز داشت و سبز بودن چشم هاش به دلیل ابروها و موهای
سیاهش بود به چشم میومد .
اگه بلوند بود ، اونقدر چشم هاش به نظرت نمیومد _ البته مگه اینکه خط چشم مشکی میکشید _ بی خیال . فکر کن
وایات خط چشم بکشه . عمرا . نکته اینه که ، نگاه خیره اش تورو سر جات میخکوب میکرد .
وقتی به من خیره نگاه میکرد ، یه جورایی انگار میخ شده باشم . دوست نداشتم این قدر نزدیکم باشه . با یه کم
فاصله بیشتر میتونستم عملکرد داشته باشم . اگه با هم رابطه داشتیم مشکلی نبود ، ولی رابطه ای نداشتیم و با توجه
به تجربه ی قبلی ، دوست نداشتم خودم رو درگیر ادمی کنم که خیلی زود گرم و سرد میشه . ولی انقدر نزدیکم بود
که میتونستم گرمای پاهاش رو حس کنم ، برا همین یه اینچ دیگه خودم رو عقب کشیدم . بهتر. عالی نشد ولی بهتر
شد .
لعنت بهش ، چرا نمیتونست اون بیرون زیر بارون وایسته ؟ و کاراگاه مکلنس سوال بپرسه . اگه وایات فقط بیرون
romangram.com | @romangram_com