#برایت_میمیرم_پارت_45
" و هیچ کس دیگه ای به هیچ نحوی تهدیدت نکرده ؟ "
" نه . چرا این سوال ها رو ازم میپرسی ؟ "
از ظاهرش نمیتونستم چیزی رو برداشت کنم " مجرم تقریبا کاملا شبیه تو لباس پوشیده . ماشینشم سفیده . وقتی
دیدمت ، و متوجه شباهتتون شدم ، به ذهنم خطور کرد که شاید واقعا تو قرار بود قربانی باشی "
با حیرت و دهانی باز بهش خیره شدم . " امکان نداره . منظورم اینه که ، فکر کردم که بهم شلیک شده ، ولی فقط به
این دلیل که نیکول اون جا بود . اون تنها کسیه که من باهاش مشکل داشتم "
" ممکنه یه اتفاقی افتاده باشه و تو فکر کرده باشی مهم نیست ، ولی یه نفر دیگه اون رو جدی گرفته باشه ؟ "
" نه . من حتی با کسی جر و بحثم نکردم " از اون جایی که تنها زندگی میکردم ، همه چیز در کمال ارامش بود .
" ممکنه یکی از کارمندات به هر دلیلی از دستت عصبانی باشه ؟ "
" اون جور که من میدونم ، نه ، و به هر حال ، اونا همشون من رو میشناسن _ نیکول رو هم خوب میشناسن . امکان
نداره اونا ما رو با هم اشتباه بگیرن . در ضمن ، اونا میدونن که من ماشینم رو کجا پارک میکنم ، و پارکینگ من در
بخش انتهایی نیست . فکر نمیکنم من تو این موضوع درگیر باشم ، البته به جز اینکه اون لحظه به طور تصادفی اون
جا بودم . نمیتونم کمکی برات باشم و انگشتم رو بگیرم طرف یکی و بگم این ممکنه اون یارو باشه . درضمن ، نیکول
از اون ادمایی بود که دائم رو اعصاب همه راه میرفت "
" خودت کسی از اونا رو میشناسی ؟ "
" اون همه ی زن هایی که عضو این جا هستن رو اذیت کرده ، اما مردا ازش خوششون میومد ، برا این که همش عین
romangram.com | @romangram_com