#برایت_میمیرم_پارت_44
جرم رو در بخش انتهایی میزدن ، ولی خب مطمئنا میزاشتن که اول ماشینم رو بردارم _ و اون موقع بود که متوجه
شدم ، احتمالا اونا کل ساختمان و دو تا پارکینگ رو قرنطینه میکردن . احتمالا نه فردا ، نه پس فردا نمیتونستم باشگاه
رو باز کنم . شایدم طولانی تر . گفت " زیاد طول نمیکشه " و دوباره حواسم رو به سمت خودش جلب کرد " کی
طلاق گرفتی ؟ "
5 سال پیش . برای چی میپرسی ؟ " "
" همسر سابقت دردسری برات درست کرده ؟ "
" جیسون ؟ خدای من ، نه . من اصلا از اون موقعی که طلاق گرفتیم ندیدمش "
" اما اون موقع تهدیدت کرده بود ؟ "
" داشتیم طلاق میگرفتیما . تهدید کرده بود که ماشینم رو داغون میکنه . البته هیچ وقت این کارو نکرد " در حقیقت
گفته بود اگه اون عکس ها رو به عموم نشون بدم ، ماشینم رو داغون میکنه . منم اون موقع تهدیدش کردم که اگه
خفه نشه و هر چی که خواستم رو بهم نده ، اون اطلاعات رو فاش میکنم _ خب ، حداقل سیانا این تهدید ها رو کرده
بود . ولی فکر نمیکردم نیاز باشه وایات این چیزا رو بدونه . این جوری زیادی بهش اطلاعات میدادم .
" دلیلی وجود داره که اون بهت غبطه بخوره ؟ "
اوه ، امیدوار بودم این طور باشه . این دلیلی بود که هنوزم سوار مرسدس میشدم . اما سرم رو تکون دادم " فکر
نمیکنم .چند سال پیش دوباره ازدواج کرده و اون طور که من شنیدم خیلی از زندگیش راضیه "
romangram.com | @romangram_com