#برایت_میمیرم_پارت_35


دوممون اشتیاقش بیشتر هم بود . بوسمون عمیق تر شده بود . جوری که بیشتر لباسام از تنم در اومد . و دلیل متوقف

شدنم رو تو قسمت 7. در بالا اشاره کرده بودم و متاسفانه به وسایل پیشگیری هم اطمینانی ندارم . برا همین
میخواستم زودتر برم سراغ قرص ها تا بتونم با اون باشم . فقط امیدواربودم که بتونم تا اون زمانی که قرص ها اثر

کنن ، خودم رو نگه دارم .

تو قرار سوممون ، یهو عوض شد . بی اعتنا شده بود و بی قرار ، و دائم ساعتش رو چک میکرد ، جوری که انگار

نمیتونه به اون سرعتی که دوست داره ازم فرار کنه . قرارمون رو با یه بوسه ی خیلی کوتاه بر روی لبم که تابلو بود با

بی میلی بوده ، به پایان رسوند ، و بدون این که بگه باهام تماس میگیره ، یا این که بهش خوش گذشته ، ازم دور شد

. و اون اخرین باری بود که دیدمش . الاغ . بد از دستش عصبانی بودن ، و این دو سال ، هیچ از عصبانیتم کم نکرده

بود .

چجوری تونسته بود از رابطه ی خاصی که با هم داشتیم ، جا بزنه ؟ و اگه اون هم اون زمان احساس من رو نداشت ،

نیازی نبود که لباسام رو از تنم دربیاره .

اره ، میدونم که مردا از این کارا میکنن ، ولی وقتی دیگه نوجوان نیستی ، انتظار داری که جز شهوت ، یه ارتباط عمیق

تری هم وجود داشته باشه . اگه برا این از من جدا شد که تو 7 قرار اولمون جلوش رو گرفته بودم ، خوب پس همون

بهتر که رفت . از بس اون موقع عصبانی بودم ، که اصلا بهش زنگ نزدم بپرسم مشکل چپه . میخواستم وقتی بهش

زنگ بزنم که اروم تر شدم . و برگردیم به زمان حال ، هنوز هم بهش زنگ نزدم .


romangram.com | @romangram_com