#برایت_میمیرم_پارت_32

داشتن که فقط طعم قهوه بده . برا همین قهوه ای با طعم تلخ طبیعی قهوه اماده کردم و یه قاشق کوچولو مغز بادام

شکلاتی هم بهش اضافه کردم . اونقدر زیاد نریختم که متوجهش بشن ، ولی باعث میشد بخارش بوی دلپذیری

داشته باشه .

قهوه جوش من از اونایی بود که دو دقیقه ای برا قهوه رو اماده میکرد . نه اینکه زمان گرفته باشم . نه ، ولی وقتی

میرفتم دستشویی کنم و برمیگشتم ، قهوم اماده بود ، که نشون میداد خیلی زود قهوه رو اماده میکرد . تو اون وقتی

که قهوه داشت اماده میشد ، یه چند تا لیوان قهوه خوری یک بار مصرف ، خامه ، شکر ، و قاشق های یک بار مصرف

برای هم زدن هم اماده کردم و گذاشتم کنار قهوه جوش . در مدت زمان کوتاهی ، بینی کاراگاه فارستر باعث شد که

بیاد تو دفترم و متوجه قهوه بشه .

در حالی که یه قلوپ از قهوه ی خودم رو میخوردم گفتم " قهوه ی تازه درست کردم . یه کم میخورین ؟ "

در حالی که به سمت قهوه جوش نزدیک میشد ، با لبخند ، در حالی که داشت برا خودش قهوه میریخت ، گفت "

البته "

احتمالا پلیس ها با هم تلپاتی دارن که کجا داره قهوه پخش میشه ، برا اینکه بعد از یه دقیقه ، یه عالم پلیس با لباس

فرم و با لباس های ساده ، وارد دفترم شدن . اولین سری رو پخش کردم و دوباره قهوه جوش رو برای سری دوم

روشن کردم و دوباره بعد از یه مدت کوتاه برا بار سوم قهوه درست کردم . در حقیقت خودم هم دو لیوان قهوه

خوردم . به هر صورت اون شب رو نمیتونستم بخوابم ، پس چرا نخورم ؟


romangram.com | @romangram_com