#برایت_میمیرم_پارت_29
مبادا که اونا یهو تصمیم بگیرن این ایده ی خوبی هستش . نمیدونستم که ایا اونا از این کارا میکنن یا نه ، اما
نمیخواستمم که شانسم رو امتحان کنم .
در ضمن ، من برنامه های پلیسی تلویزیون رو دیده بودم ، و میدونستم که اونا یه راه هایی رو دارن که میتونن ثابت
کنن ایا یه نفر تیری شلیک کرده یا نه " یا یکی از اون تست های چیزی چطوره ؟ "
کاراگاه مکلنس یک سمت از لپ هاش رو به درون دهنش داد تو ، که باعث شد قیافش یه وری بشه . با صدایی که
معلوم بود داره خودش رو کنترل میکنه پرسید " تست چیزی ؟ "
" اره دیگه . از اونایی که یه چیزی رو میزارین رو دستم تا بفهمین ایا تیری شلیک کردم یا نه "
سرش رو تکان داد و با حالتی که انگار فهمیده گفت " اوه ه ه ه " و وقتی همکارش یه صدایی از خودش تولید کرد
که انگار خودش رو خفه کرده که نخنده ، یه نگاه سریع و سرکوب کننده بهش انداخت .
" این تست چیزی ، منظورتون همونیه که باهاش میفهمیم اثر باروت رو دستتون باقی مونده یا نه ؟ "
گفتم " خودشه " . اره ، میدونستم که دارن سعی میکنن که بهم نخندن . خدا رو شکر یه جایی این احمق_ بلوند
بودن به کارم اومد . هر چی کمتر تهدید کننده به نظر میومدم ، بهتر بود .
خب ، کاراگاه مکلنس همین کاری رو کرد که پیشنهادش رو دادم . یه تکنسین صحنه ی جرم ، با یه جعبه ابزار کار
اومد تو ، و یه تست تیر اندازی فوری رو انجام داد . یه سواپ فایبرگلاس رو بر روی کف دستم مالش داد ، و بعد هم
اون سواپ رو گذاشت توی یه ماده ی شیمیایی که انگار اگه رو دستم باقی مونده ی باروت بود ، رنگ اون محلول
romangram.com | @romangram_com