#برایت_میمیرم_پارت_12
میشدن اون رو امضا میکردن _ اونم این که اگه 0 عضو دیگه ی باشگاه ، درباره ی رفتار یه عضو دیگه ، یا مسائل
دیگه ، در هر موقعی از سال ازش شکایت میکردن ، اون کسی که ازش شکایت شده بود ، وقتی مهلت قراردادش
تموم میشد ، دیگه نمیتونست اون جا ثبت نام کنه .
و من اون قدر حرفه ای بودم که خودم نگیرم نیکول رو بندازم بیرون ، فقط به این دلیل که بد رو اعصابم راه میرفت .
حرص میخوردم ، اما تحمل میکردم . اما نیکول ، زن های دیگه رو هم عصبانی کرده بود . رختکن رو کثیف کرده بود
و گذاشته بود بقیه بیان اون جا رو تمییز کنن . درباره ی ظاهر زن هایی که چندادن فیت نبودن ، از خودش نظر داده
بود . و کارهای دیگه . زیاد کسی حرف نمیزد ، اما بالاخره یه چند تا از زن ها اومدن و ازم خواستن که اون رو اخراج
کنم . خدا رو شکر . و تعداد شاکی هاش هم خیلی بیشتر از تعداد تعیین شده بود و وقتی عضویتش به پایان رسید ،
تونستم بهش بگم _ البته با ارامش _ که عضویتش تمدید نمیشد . اون مجبور بود کمدش رو خالی کنه و از اون جا
بره .
و نتیجه این شد که اون چنان جیغی کشید که فکر کنم گاو های شهر بغلی هم که داشتن تو علفزار میچریدن ،
صداشو شنیدن .
منو هرزه ، فاحشه و شهوت پرست صدا کرد . این اولش بود و تازه گرم شده بود . صدای داد و فریاد ش بلند و بلند
تر میشد و توجه همه ی افرادی که تو باشگاه بودن رو به خودش جلب کرده بود . و فکر کنم اگه نمیدونست که من
از نظر بدنی از اون قوی ترم ، یه دست مشت و لگدم بهم میزد . ولی فقط هر چی رو میزم بود رو ریخت زمین و رفت
romangram.com | @romangram_com