#برایت_میمیرم_پارت_11

وقتی میرم سر کار ، ارایش چندانی نمیکنم ، چون وقت تلف کردنه . اگه یه دختر به اندازه ی کافی بدرخشه ،

ارایشش به چشم نمیاد . در ضمن ، من پوست خوبی داشتم ، با ابروهایی زیبا و مژه هایی بلند . برا همین بدون

ارایش بودن برام مهم نیست . هر چند ، عاشق لوسون هایی بودم که باعث لطافت

و درخشش پوست میشد . نیکول یه بار ازم پرسید که از چه لوسیون ی استفاده میکنم ، و منم مثل احمق ها بهش

گفتم .

روز بعدش ، پوست اونم برق میزد .

لباسایی که میپوشید شبیه مال من شد، کفش هاش مثل مال من شد ، گرم کننده های ساق پاش مثل مال من شد . و

در بقیه اوقات هم با شلوار یوگا ، جست و خیز میکرد . و واقعا هم منظورم جست و خیره . فکر نمیکنم که اون یه

دونه سوتین هم داشته باشه . و متاسفانه ، یکی از اون زنایی ام بود که باید از سوتین استفاده میکرد . مردهای عضو

باشگاه ) عاشق اینم که بگم مرد ها هم عضو اونجا بودن ( به نظر بد جور از این نمایش لذت میبردن .

بعدشم اون یه ماشین سفید خرید .
مرسدس نبود ، بلکه یه موستانگ بود ، اما خب ... به هر حال سفید بود و سریع . دیگه چقدر تابلو تر از این میتونست

باشه ؟ شاید باید از این موضوع خوشحال باشم ، اما نبودم . این طور نبود که چون نیکول من رو دوست داشت و

تحصینم میکرد ، داشت ادام رو در میاورد . به نظرم اون از من متنفر بود .

از اون جایی که باشگاه من یه مکان عمومی بود ، مجبور بودم که بزارم هر کسی که میخواد اون جا عضو شه ، که در

حالت عادی مشکلی نبود . اما خب ... البته یه شرطی هم تو قرارداد عضویتمون بود _ که همه ی اعضایی که عضو

romangram.com | @romangram_com