#بر_باد_رفته
#بر_باد_رفته_پارت_164


فقط چند نفر از بانوان بودند که می توانستند در مقابل جذابیتهای او از خود مقاومت نشان دهند. و آنها کسانی بودند که رت سعی داشت مقاومتشان را در هم بشکند. و عاقبت خانم مری ودر هم از پای درآمد و اورا برای شام یکشنبه دعوت کرد.

می بل مری ودر قرار بود با نامزد کوچولو زوآه خود ازدواج کند از ناراحتی دائما می گریست، زیرا اولا عروسی آنان موکول به مرخصی افسر مزبور شده بود ثانیا برای لباس عروسی ساتن سفید در سراسر ایالت پیدا نمی شد و می بل همچنان می گریست. در تمام شهر حتی یک دست لباس سفید هم برای کرایه یافت نمی شد، زیرا هرکس از این لباسها در خانه داشت آن را برای دوختن پرچم به نمایندگان ارتش تحویل داده بود. کوششهای میهن پرستانه خانم مری ودر هم بی نتیجه بود او می کوشید دخترش را قانع کند که بهترین لباس برای یک عروس کنفدراسیون همانا لباسی است که از پارچه های دستباف خانگی دوخته شده باشد اما می بل چنین استدلالی را قبول نمی کرد... و گریه همچنان ادامه می یافت. می بل ساتن سفید می خواست به خاطر وطن از سنجاق سر و دکمه و کفش زیبا و شیرینی و چای گذشته بود ولی دیگر نمی توانست از ساتن سفید نیز بگذرد.

رت که این اخبار را از ملانی شنیده بود از انگلستان مقدار زیادی ساتن سفید آورده و آن را به عنوان هدیه ازدواج به خانواده مری ودر تقدیم داشت. این کار را طوری انجام داد که حتی فکر پرداخت پولش نیز به ذهن آنها خطور نکرد، و می بل آنقدر ذوق زده شده بود که اورا بوسید. خانم مری ودر می دانست که چنین هدیه ای چقدر گران است - آن هم پارچه در زمان جنگ - و پذیرفتنش آنقدرها صحیح به نظر نمی رسید ولی رت مودبانه گفت که هیچ هدیه ای مناسبتر از آن نیست که عروس یک قهرمان وطن را به زیباترین شکل بیارایند. در مقابل این محبت خالصانه، خانم مری ودر دیگر حرفی نزد و هدیه را پذیرفت. به این ترتیب خانم مری ودر رت را به شام دعوت کرد زیرا فکر می کرد این کار خیلی بهتر از پرداخت پول پارچه خواهد بود.رت نه تنها پارچه مورد علاقه اورا آورد بلکه پیشنهاد ارزشمندی هم درباره مدل آن ابراز نمود. آن سال در پاریس حلقه ها گشادتر و دامنها کوتاهتر شده بود. در آن فصل دامنها دیگر چین نداشت فقط در قسمت بالا دالبری به صورت گل درست می کردند که زیر دامن قلابدوزی یا گلابتون را بهتر نشان می داد. رت همچنین گفت که در پاریس هیچ خانمی را ندیده که زیرشلواری بپوشد و به نظر او اینکار از " مدافتاده" بود. خانم مری ودر بعد به خانم السینگ گفت که اگر کمی به او رو می داد حتما می گفت خانمهای پاریس چه نوع زیرپوشهایی می پوشند.

اگرچه رفتار او در نظر خانمها مردانه نبود ولی اطلاعات وسیعش درباره لباس، کلاه، عطر، مدل مو و غیره بسیار مفید افتاد. خانمها از اینکه کنارش بایستند و درباره مد سوال کنند کمی ناراحت بودند اما بهرحال اینکار را می کردند. آنان از دنیا دور افتاده بودند و به دریانوردانی شباهت داشتند که کشتی شکسته در دریا سرگردان شده اند زیرا مجلات مد اصلا به دستشان نمی رسید گاهی شنیده می شد که می گفتند خانمهای فرانسوی سرخود را می تراشند و کلاهی از پوست راکون ( Coon یا Racoon) { پاورقی: از پستانداران گوشت خواری است که فقط در آمریکا دیده می شود -م} به سر می گذارند ولی به سختی باور می کردند از اینرو اطلاعات رت درباره مدهای پاریسی به اندازه "راهنمای مدگودی برای خانمها ( Godey' s Lady' s Book) ارزش داشت. رت به جزئیاتی توجه می کرد که قلبا خانم ها را خوش می آمد. بعد از هرسفر به خارج در گوشه ای می ایستاد و خانمها دورش جمع می شدند و او از مد برایشان سخن می گفت: امسال کلاه ها کوچکتر شده کمی هم دراز شده و دیگر به آن گل سنجاق نمی کنند بلکه آلو آویزان می کنند. ملکه فرانسه استفاده از کلاه گیش را در میهمانیهای عصر ممنوع کرده و خود او موهایش را پشت سر جمع می کند و بناگوش خودرا به نمایش می گذراد و دامن ها بازهم کوتاهتر شده اند.



* * *



علی رغم سابقه تاریکی که دشات و شایعاتی که درباره قاچاق مواد خوراکی و قمار درباره او سرزبانها بود، برای چند ماه متوالی، سروان باتلر محبوبترین و رمانتیکترین شخصیت شهر بشمار می آمد. مردمی که ازاو خوششان نمی امد می گفتند بعد از هرسفری که او به آتلانتا می کند قیمتها پنج دلار می رود. ولی با وجود این بدگوییهای پنهانی درباره او جریان داشت، اگر می خواست می توانست محبوبیت خود را به خوبی حفظ کند ولی اینکار را نکرد. در عوض عده ای از وطن پرستان آتلانتا را با خود شریک نمود و بعد از اینکه اعتمادشان را جلب کرد، ناگهان آنان را از خود راند و گفت که دیگر مایل به همکاری و دیدارشان نیست. ناگهان حسی دیوانه وار در وجودش به حرکت در آمد و مثل کسی که با خود دشمنی دارد محبوبیت خودرا به باد داد.

از رفتارش تحقیر غیر ارادی نسبت به مردم آشکار بود آن چیزهایی که در جنوب محترم بود به خصوص کنفدراسیون دیگر برای او قدر و قیمتی نداشت و نظرات خود را جلوی همه برملا می کرد و اهمیتی برای هیچ کس قائل نبود. نظرات اودرباره حکومت ائتلافی باعث شد نگاهها همه به سمت او جهت گیرد اول با ناباوری و بعد با سردی و آنگاه با خشم؛ بطوری که قبل از شروع سال 1863 مردها با نهایت سردی برایش سر تکان می دادند و زنها وقتی او در جمعشان ظاهر می شد دختران خود را کنار خویش فرامی خواندند.

مثل این بود که نه تنها از روبه رویی با چهره های خشمگین وفاداران آتلانتایی لذت می برد بلکه سعی می کرد به آتش آنها دامن زند و خود را از آنچه که هست بدتر نشان دهد. وقتی بعضی ها از شهامت او در شکست خط محاصره به کنایه سخن می گفتند جواب می داد که تاکنون با خطری مواجه نشده و اگر می شد او نیز چون سلحشوران جنگاور جنوبی از ترس به خود می لرزید. همه می دانستند که سربازان کنفدراسیون هرگز ترسو نبوده اند و ازاین رو سخنان رت آنان را سخت به خشم می آورد. رت همیشه سربازان را " پسرهای شجاع ما" یا " قهرمانان خاکستری پوش ما" خطاب می کرد و این کنایه ها در نظر جامعه آتلانتا مانند فحش بود. اگر زنی به قصد دلبری و لاس زدن اورا قهرمانی می خواند که جانش را برای دیگران به خطر می اندازد رت تعظیم کوتاهی می کرد و می گفت که اصلا چنین نیست برای زنهای شمالی هم اگر نفعی در آن باشد این کارها را می کند. از زمان برگزاری جشن بیمارستان، رفتارش با اسکارلت برهمین سیاق بود ولی اکنون به همه همین رفتار توهین آمیز را داشت و لبخندهای تمسخر آمیزش را به همه تحویل می داد و هنگام سخن گفتن تحقیر را از یاد نمی برد. وقتی از فداکاری های اودر شکستن خط محاصره سخن به میان می امد فورا می گفت:" این شغل من است برای پول اینکارها را می کنم. اگر بتوانم قراردادهای چاقتری با دولت ببندم فورا اینکارهای ابلهانه را رها می کنم و دیگر پارچه های کهنه شکرهای مخلوط با شن و آردهای خراب و چرم های پوسیده را نخواهم فروخت دنبال کار نان و آب دارتری می روم، اگر باشد"

خیلی از حرفهای او جواب نداشت کسی هم جوابی به انها نمی داد و همین کار را بدتر می کرد.این حرفها باعث شد سرو صداهای افتضاح آمیزی درباره آنهایی که طرف قرارداد با دولت بودند بلند شود. نامه هایی از سربازان می رسید که اشاره می کردند کفش ها دوام ندارد و ظرف یک هفته پاره می شود گوشتها فاسد، آردها پر از شپش و کمربندها پوسیده است، این شکایتها مرتب از جبهه می رسید. مردم آتلانتا سعی می رکردند به خودشان بقبولانند که این خیانت ها را مقاطعه کاران اهل آلامبا ویرجینیا و تنسی مرتکب می شوند و مقاطعه کاران جورجیایی اهل این جور کارهای کثیف نیستند مگرنه اینکه آنان همه از خانواده های نجیب جورجیا هستند؟مگر همین پیمانکاران جورجیایی نبودند که به بیمارستان ها یتیمان وسربازان کمک می کردند؟ مگر همین افراد نبودند که با خواندن سرود "دیکسی" آنچنان به هیجان می آمدند که در دم می خواستند خون شمالی ها را بریزند؟ با این وجود هنوز آن مد کامل بر علیه پیمارنکاران خائنی که طرف قرارداد با دولت بودند بالا نگرفته بود و حرفهای رت فقط به عنوان بی بند و باری و فساد درونی تلقی می شد.

romangram.com | @romangraam