#بر_باد_رفته
#بر_باد_رفته_پارت_153


"چقدر باختی؟"

"باختم؟ شوخی می کنی من همیشه می برم. یکی دو گیلاس تازه منو سرحال میاره"

" کیفت رو نگاه کن"

باحالی خراب کیفش را بیرون آورد و نگاهی به آن انداخت. خالی بود و جرالد با حیرت به آن می نگریست.

" پونصد دلار. می خواستم با این پول یه چیزهایی برای خانم اوهارا بخرم حالا حتی پول برگشتن به تارا رو هم ندارم"

اسکارلت هم با خشم به کیف خالی نگاه می کرد. در این احوال فکری به نظرش رسید گفت:" من دیگه توی این شهر نمی تونم سرم رو از خجالت بلند کنم. تو آبروی همه مارو بردی"

" زبونت رو نگه دار دختر. نمی بینی سرم داره از درد می ترکه؟"

" مست میای خونه اون هم با آدمی مثل رت باتلر. با صدای بلند آواز می خونی که همه می شنون تمام پولهات رو هم میبازی."

" اون نجیب زاده نبود تقلب می کرد. او..."

" مادر اگه بشنوه چی میگه؟"

جرالد ناگهان سرش را بلند کرد و با اضطراب نگاهی به او اندخت.

romangram.com | @romangraam