#بر_باد_رفته
#بر_باد_رفته_پارت_126


" شوهر شما خیلی وقته مرده؟"

" بله خیلی وقته تقریبا یک ساله"

" حتما برای شما مث یک قرن بوده مطمئنم"

اسکارلت درست مطمئن نبود که یک قرن بر او گذشته اما مطمئن بود که در گفته او طعنه و تمسخری نهفته است. پاسخی نداد.

" خیلی وقت بود ازدواج کرده بودین؟ ببخشید که سوال می کنم ولی من خیلی وقته که از اینجا دورم"

اسکارلت از روی اجبار گفت:" دو ماه"

رت باتلر با صدای آرامی گفت:" این واقعا خودش یک تراژدیه"

اوه لعنتی اگر مرد دیگری بود بلند می شدم و اورا از اینجا بیرون می کردم ولی او میداند که من اشلی را دوست دارم و چارلز را دوست نداشتم دستهایم بسته است هیچ سخنی نگفت فقط به بادبزنش نگاه می کرد.

" و این اولین باریه که در مجلسی شرکت می کنید؟"

اسکارلت با عجله جواب داد:" این یک خورده عجیبه ولی دختران مک لور که قرار بود این غرفه رو اداره کنن کاری براشون پیش اومد کس دیگه ای نبود من و ملانی..."

" بخاطر وطن هرکاری انجام بشه بازم کمه"

romangram.com | @romangraam