#بر_باد_رفته
#بر_باد_رفته_پارت_12




فصل اول



اسکارلت اوهارا ( Scarlett O'Hara ) زیبا نبود، اما مردانی مثل دوقلوهای تارلتون که شیفته جذابیّت او بودند کمتر متوجه این نکته می شدند. در چهره اش آمیزه ای از سیمای ظریف و اشرافی مادرش فرانسوی و صورت متین و شاداب پدری ایرلندی مشاهده می شد. ترکیب چانه و آرواره اش سیمایی جذاب به وجود می آورد. از چشم هایش سبزی روشنی بیرون می ریخت که از رنگ میشی فاصله می گرفت و مژگان زبر و سیاهش در انتها کمی برگشته به نظر می رسید. ورای آن ها، ابروهای پرپشت و سیاهش اُریب به سوی بالا امتداد یافته، خطی شگفت انگیز بر پوست سفید ماگنولیایی او می کشید. پوستی از آن دست که زنان جنوبی به آن افتخار می نمودند، و از آن ها در مقابل آفتاب داغ جورجیا با کلاه، توری و دستکش، به شدت محافظت می کردند.





****





در بعد از ظهر یکی از روزهای نشاط انگیز آوریل سال 1861، اسکارلت همراه استوارت و برنت تارلتون در ایوان سرپوشیدۀ تارا، خانۀ اربابی کشتزار پدرش، در سایه ای خنک نشسته بود. آن روز بسیار جذاب به نظر می رسید. لباس تازۀ گلدار سبز رنگش از پارچه موسلن که حلقه های مواج دوازده یاردی داشت کاملاً با کفش های راحتی پاشنه پهن مراکشی که پدرش تازه از آتلانتا برایش آورده بود می آمد. کمر 17 اینچی لباسش، باریک ترین کمر در بخش های سه گانه بود و پیراهنش به قدر کافی تنگ بود که پستان های برجسته و بلوغ شانزده سالگی او را نشان دهد. دامن آراسته اش سنگینی خاصی داشت و گیسوانش را با وقار در توری جمع کرده و دست های ظریف و سفیدش را بی حرکت روی دامنش تا کرده بود. هنوز نمی توانست باطن خود را به خوبی پنهان کند. چشمان سبزش در آن صورت شیرین، بی قراری می کرد؛ خودسر، پر از شور زندگی، که با رفتار مؤدبانه اش ناسازگار و مغایر بود. رفتارش با تذکرهای مودبانه و ملایم مادر و البته مقررات خشک و خشن مامی تحت انقیاد بود ولی چشم هایش از آن خودش بود.

طرفین او دوقلوها در صندلی های خود لمیده و از پس شیشه های مشبک به خورشید نگاه می کردند و همینطور می خندیدند و حرف می زدند و پاهای دراز خود را با آن چکمه های سواری تا زیر زانو، روی هم انداخته بودند. نوزده ساله، با شش فوت و دو اینچ قد، استخوان بندی درشت عضلانی با صورت آفتاب سوخته، موهای بود، کت آبی یک جور و شلوار خردلی رنگ، بیشتر به دو قوزه پنبه شباهت داشتند.

romangram.com | @romangraam