#بلای_جانم
#بلای_جانم_پارت_66


-زیاد حرف می زنی!

نفس کلافه ام رو بیرون فرستادم، چیزی نگفتم که نگاه چپی بهم کرد و دوباره روی صندلیش نشست ولی این دفعه رو به من نشست و نگاهش رو به من دوخت:

پس می خوای همه چیز رو بدونی، هوم؟

سرم رو تکون دادم که لب هاش رو با زبون تر کرد و ادامه داد:

اگه نگم؟

لبخند کمرنگی زدم و جسورانه جواب دادم:

می گی!

اخم‌‌ غلیظی کرد:

می دونی که از این که از یک چیز این طور مطمئنانه صحبت می کنی متنفرم.

پوزخندی زدم و با انگشت به تخت سینه اش زدم و گفتم:

علایقت و چیز هایی که ازش متنفری برای من اصلا مهم نیست!

برای همین ترجیح میدم رعایتشون نکنم.

اخم غلیظی کرد و بازوم رو توی دستش گرفت و زیر لب غرید:

باز هم داری پا روی دمم می ذاری، حواست رو جمع کن.

نفس عمیقی کشیدم، امشب دیگه کشش یک جنگ و جدل دیگه رو نداشتم مخصوصا که سرم هم درد گرفته بود پس چه بهتر که سربه سرش نمی ذاشتم‌.

بنا بر این اخم هام رو درهم کشیدم و درحالی که به بازوم که توی دستش بود نگاه می کردم گفتم:

خیلی خب ول کن!

-اگه نکنم؟

پلک هام روی هم فشردم و گفتم:

راستین بس کن سرم به اندازه کافی درد می کنه که با تو یکی کاری نداشته باشم، دنبال شر نیستم!

پوزخندی زد و در حالی که بازوم رو ول می کرد گفت:

تو اگه دنبال شر نبودی الان اینجا نبودی!

من‌ خودم واست شر حساب می شم دختر، یک شر بزرگ!



ابروهام رو بالا انداختم و تخس جواب دادم:

نیستی تو واسه من شر به حساب نمی آی، فقط رفتارت یکم شرِ ولی خودت بهتری.

پوزخندی زد، به دیوار تکیه زد و همون طور که دست هاش رو به سینه اش تکیه می زد گفت:

یعنی می گی خودم خوشتیپم؟

در ضمن رفتار هم هم جز ویژگی های خودم حساب می شه، پس نمی تونی بگی رفتارت بده خودت خوبی!

از سوتی که داده بودم لبم رو با دندون گاز گرفتم ولی کم نیاوردم و گفتم:

منظورم به ظاهرت بود.

-پس همون حرف خودم، خوشتیپم؟

با حرص زیر لب پوفی کردم و ناخون هام رو کف دستم فشار دادم.

چرا وقتی می اومدم درستش کنم بدتر می شد آخه؟

الان دقیقا هیچ جوابی نداشتم بدم!

با صدای راستین سرم رو بالا آوردم و نگاهش کردم:

نمی خواد فکرکنی چه جوابی بدی، حرفتو زدی، الانم زیادی اینجا موندی دیگه بری برات بهتره.

پسره ی...ای خدا، رسما داشت بیرونم می کرد!

بیشتر از این موندنم به این معنی بود که غرورم رو زیر پا گذاشتم و من همچین چیزی نمی خواستم، بنابراین پشت چشمی نازک کردم و با گفتن برمی گردم خواستم از در خارج شم که با سوالش متوقف شدم:


romangram.com | @romangraam