#بلای_جانم
#بلای_جانم_پارت_65
مگه نمی خوای همه چی رو بفهمی؟
پس بیا با چشم های خودت ببین!
با تردید به سمتش رفتم و پشت صندلی ایستادم که یک فیلمی رو برام گذاشت و گفت:
این مال اون موقع است که سرت به درخت خورد این ماشینی هم که می بینی مال شایانه بقیه رو خودت ببین...
اخم هام رو درهم کشیدم و کف دستم رو روی میز گذاشتم و برای بهتر دیدن کمی خم شدم.
چیزهایی که می دیدم رو باور نمی کردم شایان دقیقا دو دقیقه بعد از اینکه من وارد شدم ماشین رو اونجا پارک کرد و وقتی که دید مدت طولانی خبری از من نشد وارد شد!
پس واقعا تعقیبم می کرده!
همونطور که خیره ی مانیتور بودم گفتم:
داخل چی؟ وقتی که خوردم به درخت اونم بیار چیزی یادم نمیاد!
-هیچی یادت نمیاد؟
نفس عمیقی کشیدم:
چرا ولی چطور به درخت خوردنم رو نه!
چیزی نگفت و بعد از چند دقیقه ور رفتن با کامپیوتر یک فیلم دیگه رو باز کرد.
بی حرف نگاه می کردم که بالاخره به قسمتی که می خواستم رسید و دیدم که راستین فقط ولم کرد و این من بودم که باشدت به درخت برخورد کردم و اون تخصیر چندانی نداشت!
پس چرا همش جوری وانمود می کرد که انگار مقصره؟!
نگاه متعجبم رو بهش دوختم که بعد از چند ثانیه سنگینی نگاهم رو حس کرد و سرش رو بالا آورد و یک تای ابروش رو به معنای چیه بالا انداخت که با صدایی که تعجب درش واضح بود گفتم:
تو منو هل ندادی! پس چرا جوری وانمود می کردی انگار تو هلم دادی؟
نچی کرد و با پوزخند گفت:
من؟ من کی گفتم من هلت دادم؟
تو خودت اینطور برداشت کردی!
اگه یادت باشه یکم قبل هم گفتم مگه نمی گی من هلت دادم؟
من هلت ندادم ولی این که خودت خوردی هم برات درس حساب می شه!
خیلی داشتم خودم رو کنترل می کردم تا ریز و درشت هرچیزی که توی ذهنم بود رو به دهنم نیارم تا یکم با خاک یکسانش کنم!
البته اگه راستین بود که حرف از دهنم در نیومده جوابم رو می داد.
نفس عصبیم رو بیرون دادم و پرسیدم:
دیگه چی می دونی؟
دوباره شروع به ور رفتن با کامپیوتر کرد و درهمون حالت با جدیت گفت:
به من گفت، اگه می خواست بدونی به تو می گفت اینطور نیست؟
در ضمن بهترِ بعضی هاش رو از زبون خودش و بعدا بشنوی الان من بهت بگم شوکه می شی میوفتی رو دست من...
با عصبانیت کف دستم رو به میز کوبیدم و با اخم گفتم:
راستین بس کن!
هی هیچی نمی گم تو گازشو نگیر نرو جلو!
جوری از جاش بلند شد که صندلی تقریبا به عقب پرتاب شد!
با جدیت روبه روم ایستاد گفت:
مثلا اگه بس نکنم میخوای چیکار کنی؟
اخم هام رو درهم کردم:
به موقعش می بینی.
ولی الان اصلا توی شرایطی نیستم که بخوام باهات بحث کنم پس شر درست نکن.
romangram.com | @romangraam