#بلای_جون_پارت_61
سرم و تکون دادم و گفتم:
_ می تونم ازت یه درخواستی بکنم؟
متین کمی حول کرد و گفت: چیزی شده؟
به معنی منفی سرم رو تکون دادم و گفتم:
_ فقط می خوام با سرهنگ صحبت کنی می خوام برگردم.
متین که قبول کرد به سمت پله ها رفتم که گفت: کجا داری می ری؟
به سمتش برگشتم و گفتم:
_ دارم بر می گردم دلیلی نمی بینم که بمونم.
متین ناراحت سرش و تکون داد و گفت: ای کاش به حرف هاش گوش می کردی.
عصبی گفتم:
_ نمی خوام چند بار باید بگم؟
متین پوف کلافه ی کشید و گفت: باشه، صبر کن می رسونمت برام کاری پیش اومده منم باید برگردم.
باشه ی گفتم و به سمت پایین رفتم.
کسی بجز شهاب پایین نبود.
با دیدنم بلند شد و به سمتم اومد.
ناراحت گفت: کجا داری می ری؟
با سرد ترین لحنم گفتم:
_ به تو ربطی نداره برو کنار می خوام رد شم.
شهاب: تا به حرفام گوش نکنی نمی زارم بری
پوزخندی زدم و گفتم:
_ به چه حقی ؟
شهاب ناراحت نگاهم کرد و گفت: تو زن منی یادت رفته؟
خنده ی عصبی کردم و گفتم:
_ چه زنی؟
وقتی خیانت می کردی مگه زنت نبودم؟
وقتی گذاشتی رفتی مگه زنت نبودم؟
وقتی بهم دروغ گفتید مگه زنت نبودم؟
اون موقعه مگه زنت نبودم؟
الان که دارم می رم شدم زنت؟
به عقب هولش دادم و همونطور که داشتم از کنارش رد می شدم گفتم:
_ طلاق می گیرم.
این و گفتم و رفتم.
نشنیدم صدای شکستن مرد زندگیم رو.
رفتم و نفهمیدم با حرف هام باعث شدم چه عذابی بکشه.
متین که اومد با هم سوار ماشین شدیم و از ویلا بیرون زدیم.
سرم و به شیشه ماشین تکیه داده بودم و به بیرون نگاه می کردم.
با صدای متین به سمتش برگشتم.
متین: چرا به حرف هاش گوش نمی دی؟
با خودت لج کردی، بزار برات توضیح بده.
کلافه گفتم:
_من با کسی لج نکردم، هیچ توضیحی هم از هیچ کسی نمی خوام فقط تموم کنید همین.
متین دیگه چیزی نگفت؛ من هم باز سرم رو به شیشه ماشین تکیه دادم.
خودم هم نمی دونم چرا اینطوری می کردم.
نمی دونم که چرا دوست نداشتم به حرف های کسی گوش بدم.
اگه به حرف هاشون گوش می کردم شاید قانع می شدم ولی نمی خواستم گوش بدم.
شاید می خواستم تلافی کنم.
با به یاد آوردن حرفی که به شهاب زدم دلم گرفت؛ من دوسش داشتم بیشتر از هرچیز و هرکسی؛ ولی اون بهم خیانت کرده بود.
با این فکر قطره اشکی از چشمم پایین چکید.
قبل از اینکه قطره اشک دیگه ی از چشمم پایین بیاد پاکش کردم و سعی کردم به هرچیزی که به شهاب مربوط می شه فکر نکنم.
romangram.com | @romangram_com