#آوا
#آوا_پارت_4
سلام آوا جون
: سلام آزیتا خانم ازم تشکر کن تا فلش و بهت بدم
آزیتا : الهی دورت بگردم آبجی کوچولو بده که دیرم شد
: آزیتا ناهار ظهر با تو باشه
آزیتا : باشه خانم سوءاستفاده گر
: آزیتا شکوفه که نیست
آزیتا : نه ، استاد اجازه نداد تو یک گروه با هم باشیم
: خدا خیر استادتون و بده
آزیتا : این دوست بیچاره من چی هیزم تری به تو فروخته که اینقدر باهاش چپی
: من نمی دونم از چی اون خوشت میاد
آزیتا : تو چرا مهتاب و دوست داری
: برای اینکه خیلی دختر ماه ی
آزیتا : خوب من برای همین شکوفه رو دوست دارم
: اصلاً مثل مهتاب نیست
آزیتا خندید : حلال زاده بود پیداش شد
سلام آوا جون خوبی ؟
واقعاً چندشم می شد باهاش حرف بزنم به زور لبخندی زدم : سلام شکوفه جون ، بله خوبم
شکوفه : آزیتا مامانت به این آوا چی میده که به تو نمیده
آزیتا خندید : چرا ؟
شکوفه : خدایش روز به روز داره خوشگل تر میشه ولی تو هیچ تغییری نمی کنی باور کن از دفعه پیش که دیدمش خیلی خوشگل تر شده
: شما لطف داری شکوفه جون
romangram.com | @romangraam