#آوا
#آوا_پارت_37


صورتم و خشک کردم : مهتاب بیا برو صورت تو بشور من جای تو داره رو صورتم سنگینی میکنه


مهتاب : ولش کن من باید برم حمام


: من دستمال مرطوب دارم بیا اول برو با اون تمیز کن بعد برو بشور جون من این کار و بکن


مهتاب : باشه دختر غرغرو


تمام کارها تموم شده بود ، رفتم توی حال و روی مبل لم دادم


علی اومد : خسته نباشی


: مرسی . مهتاب من یک چیزی می خواهم


مهتاب اومد بیرون : چی می خواهی


: گرسنم


علی : چی می خواهی برات بیارم


: نمی خواهد مهتاب میاره


مهتاب : ولش کن چاق میشه


: من که چیزی نخوردم


علی : راست میگه منم خیلی گرسنه ام ، حالم همچین گرفته شد که نتونستم چیزی بخورم


علی آروم این قسمتش و گفت


: منم همین طور


مهتاب : بزار من صورتم و بشورم یک چیزی میارم هر چهارتایی بخوریم


علی : باشه زود فقط


خونه گرم بود علی : کولر نداری


علی : روشن


: یکم پنجره رو باز کن شاید هوا بهتر بشه


علی : باشه الآن

romangram.com | @romangraam