#آوا
#آوا_پارت_26
: اون کیه ؟
آزیتا : آوا
: خوب نمی شناسمش
شکوفه : برادرم دیگه
: من قبلاً دیدمش
شکوفه : آره یکی دو سال پیش بود باهاش رفتیم سینما
خندیدم : من شامی که دیشب خوردم یادم نمیاد بعد می خواهین مال دو سال پیش و یادم بیاد
حسابی خورد تو ذوق شکوفه ، آزیتا هم اخم هاش و توی هم کرد
: خوب حالا چرا بهتون بر می خوره
شکوفه : می خواهم با شکور بیشتر آشنا بشی
: که چی بشه ؟
شکوفه : خوب راستش من تو رو خیلی دوست دارم دلم می خواهد عروس خونه ما بشی
یک دفعه زدم زیر خنده منی که از شکوفه خوشم نمی اومد حالا برم زن داداشش بشم
شکوفه به مبل تکیه داد : چرا می خندی ؟
به آزیتا نگاه کردم : فکر تو هم بوده
آزیتا شونه هاش و بالا انداخت : به شکوفه گفتم بهت نگه گوش نکرد
شکوفه : خوب حالا بیا فردا شب بریم بیرون اگه خوشت نیومد بی خیال
: شرمنده من فردا شب مهمونی دعوتم
آزیتا : کجا ؟
: تولد
آزیتا : تولد کی ؟
دستم تو موهام کردم : تولد علی
romangram.com | @romangraam