#آوا
#آوا_پارت_22
: نه می خواهم یکم گیتار بزنم
مهتاب : دلت گرفته
: آره ، هر وقت این شکوفه میاد اینجا فاتحه حال من و میخونه
مهتاب : خوب وقتی میاد برو خود تو گم و گور کن
: بعدازظهری همین کار و کردم ولی شب پاشد اومد اینجا نمی دونم چرا اینقدر به قیافه من گیر میده آخه به تو چه که من شبیه مامان یا آزیتا نیستم .
مهتاب : به آزیتا بگو
: چقدر بگم خسته شدم ، مهتاب دلم می خواهد برم یک لنز قهوه ای بخرم موهام و مشکی کنم تا مثل مامان بشم
مهتاب : حیف اون چشم های آبی نیست بیا با هم عوض کنیم
: گمشو مهتاب دارم جدی حرف می زنم
مهتاب : احمق منم دارم راست میگم ها
: اصلاً دوست نداشتم مثل اون باشم ، مهتاب هر چی می گذره شباهتم بهش بیشتر میشه هر وقت توی اتاق آزیتا میرم و عکس اون و می بینم حالم خیلی خراب میشه
مهتاب : بهش فکر نکن آوا جون هر کسی شکل یکی میشه ، منم شکل بابامم
: اگه شکل مامانت بودی دوست داشتی
مهتاب کمی فکر کرد : آره خوشگل تر بودم
: بمیری مهتاب برو بخواب بزار منم تو خودم باشم
مهتاب : به جای اینکه دلنگ دلنگ راه بندازی یک آهنگ شاد گوش کن دلت شاد بشه
: مثل آهنگ های امروزی
مهتاب : وای آوا خودم داشتم دیوونه می شدم چطوری اینها رو گوش می کنند .
: برو مهتاب برو که تو خیلی حالت بد تر از منه
گوشی رو قطع کردم . ضبط و روشن کردم آهنگ محمد اصفهانی بود هر وقت گوش می کردم غم عالم و آدم میومد تو دلم .
چی در دل من ، چه در سر تو
romangram.com | @romangraam