#آوا
#آوا_پارت_19
: پدرجون خودتون خوب می دونید که داشتید مات می شدید
پدرجون : من داشتم مات می شدم
: فیل ام کو پدرجون ؟
پدرجون : تو که فیل نداشتی خوب من خیلی وقت زدم
خندیدم : همین جوری آقای رضایی رو بردی بزار بهش بگم با اون آره با منم آره
پدرجون : اصلاً اینطور نیست
: پدرجون ما خودمون اینکاریم ، من تمام جای مهره ها رو حفظ می کنم که نتونید سرم و کلاه بزارید
پدرجون : برو بچه ، بگو نمی تونی قبول کنی که داری می بازی
: مادرجون ، پدرجون دست به مهرها نزد جون من راست بگید
مادرجون به پدرجون نگاهی کرد : چون جون خود تو قسم دادی ، آره جا بجا کرد
شروع کردم به دست زدن : دیدی پدرجون
پدرجون : زن من کجا جا به جا کردم چرا درروغ میگی
شادمهر : آوا واقعاً می دونی چطوری بود
پدرجون : ای پسر تو چقدر ساده ای این یه دستی زد زن ساده ما هم باور کرد
مهره ها رو سر جاش گذاشتم : باز کنید پدرجون
پدرجون به مهرها نگاه کرد : من این بازی رو قبول ندارم
شادمهر به من نگاه کرد بعد به پدرجون ، از جام بلند شدم : پدرجون خوب می دونید که درست چیدم یک خونه رو هم جا به جا نگذاشتم پس می تونید من و برنده بدونید ، من که گفتم بردتون و خراب نکنید .
شادمهر : راست میگه پدرجون
آزیتا : شک نکن شادمهر من آوا رو قبول دارم حافظه بیست . پدرجون شما که می دونید نمی تونید کلک بزنید چرا همیشه این کار و می کنید این که آقای رضایی نیست .
خندیدم : پدرجون پیانو من و کی می گیرید .
پدرجون : هنوز سه دسته دیگه مونده تا تو به پیانو برسی
romangram.com | @romangraam