#عروس_گیسو_بریده_پارت_17


خانم مهران پور ادامه داد:

-میتونی با خود استاد یاوری صحبت کنی وازشون بخوای که تو رو به یکی از اساتید معرفی کنن... در اینصورت میتونی با هر کی دوست داری پایان نامه ت رو برداری.

برق شادی در چشمهای آساره درخشید. رفتار دکتر یاوری نشان داده بود که فردی منطقی است. آساره با خودش گفت:

- فکر نکنم اونم با این موضوع مخالفت کنه... هیچ کسی حاضر نیست به خاطر یه پایان نامه همسرش بهش بدبین بشه و زندگیش بهم بخوره...

از آموزش مستقیما به اتاق دکتر یاوری رفت.

چند ضربه به در زد ولی کسی جوابی نداد.

نا امید به سمت در ورودی چرخید که صدای دکتر یاوری را شنید:

- بفرمایید تو

در را باز کرد و چشمش به موهای پریشان و صورت آشفته ی استادش افتاد. چشمهایش خسته و سرخ بودند.

سرش را پایین انداخت و آهسته گفت:

- ببخشید... مزاحمتون شدم.... میرم بعدا میام.

یاشار از پشت میزش بلند شد و به سمت پنجره چرخید:

- نخیر مزاحم نیستید... بفرمایید تو.

همزمان با قدم گذاشتنش به داخل اتاق، یاشار به سمت میزش بازگشت:

- امرتونو بفرمایید...

آساره که از دیدن وضع نابسامان دکتر یاوری متعجب شده بود از آمدنش پشیمان شد. بی شک این بهم ریختگی اش بی ربط به جریان چند روز قبل نبود. چون از همان روز دکتر یاوری در خودش فرو رفته و سر کلاس هم برخلاف همیشه خشک و رسمی برخورد کرده بود. در این شرایط معلوم نبود که او چگونه با درخواست آساره برخورد میکند. با لحنی آرام و شمرده گفت:

- الان آموزش بودم... میخواستم اگه اجازه بدید شما دیگه استاد راهنمام نباشید... درک میکنید که... با اون برخوردی که چند روز قبل... فقط دکتر نایینی و شما سهمیه پذیرش پایان نامه تون پر نشده بود... با دکتر نایینی نمیخوام بردارم... خانم مهران پور گفتن اگه شما با یکی از اساتید صحبت کنید میتونم با اونا پایان نامه م رو بردارم...

یاشار که با دقت به حرفهای آساره گوش میداد بعد از اتمام صحبتش چشمان ریز شده اش را در چشمان قهوه ای و نافذ آساره دوخت:

- و اگه من این کارو نکنم...؟

آساره دست پاچه و نگران گفت:

- شما این کارو نمیکنید استاد... یعنی اصلا صلاح نیست که من با شما پایان نامه بردارم...

یاشار که تصمیمش در تنبیه کردن الهام جدی بود، پوزخندی زد و گفت:

- من همین امروز صبح پروپوزال شما رو تایید کردم و به آموزش فرستادم تا به اسم خودم ثبتش کنم. چطور به شما نگفتن؟ فکر نمیکنم که منطقی باشه پایان نامه ای به این خوبی رو که میتونه بعدا یک مقاله ی ارزشمند و یک راهکار درست و حسابی بشه، به یکی از همکارانم معرفی کنم....

آساره اجازه ی صحبت به دکتر یاوری را نداد:

- پس من واحد پایان نامه رو حذف میکنم...

یاشار بسیار جدی و با تحکم گفت:


romangram.com | @romangram_com