#عروس_گیسو_بریده_پارت_16
- عروس کیه؟
- دختر خاله ش شِمشاد... همونکه قرار بود !...
سیاهی انبار در پیش چشمهایش سیاه تر شد... دیگر صدایی نشنید و از حال رفت...!
********************
آساره (چند ماه قبل)
آساره وارد بخش آموزش شد . به سمت واحد مربوط به تعویض استاد راهنما رفت:
- سلام خانم مهران پور
- سلام... بفرمایید
- من میخواستم واسه تعویض استاد راهنمام درخواست بدم
- استاد راهنماتون کیه؟
- دکتر یاشار یاوری
خانم مهران پور چشمهایش را گرد کرد:
- اون که خیلی ماهه... بچه های ترم گذشته خیلی ازش راضی بودن!
- میدونم... ایشون دکترای اقتصاد دارن و من دوست دارم که با یکی از اساتیدی که هم رشته ی خودم هستن پایان نامه م رو بردارم...
کارمند آموزش برگه ای که اسامی اساتید رویش نوشته شده بود را از داخل کشوی میز در آورد و نگاهی از بالا به پایین روی برگه انداخت:
- استاد نایینی و استاد یاوری تنها اساتیدی هستن که در حال حاضر میتونن پایان نامه قبول کنن. سهمیه ی بقیه ی اساتید پر شده...
آساره حتی به قیمت یک ترم عقب افتادن از فارغ التحصیل شدنش حاضر نبود پایان نامه اش را با استاد نایینی بردارد. شنیده بود که ترم های قبل بعضی از دانشجویان را مجبور کرده بود که دوباره پایان نامه هایشان را انجام دهند و به بعضی ها هم نمره ی خوبی نداده بود.
نگاهی حاکی از ناراحتی به خانم مهران پور کرد:
- نمیخوام با استاد نایینی بردارم. نه هم رشته ایمه و نه تعریفهای خوبی ازشون شنیدم...
خانم مهران پور گفت:
- پس به همون دکتر یاوری قانع باش... باور کن بچه ها خیلی ازش تعریف میکردن...
آساره آهی کشید:
- فکر کنم باید واحد پایان نامه مو حذف کنم!
خانم مهران پور متعجب پرسید:
- اتفاقی افتاده؟
آساره مجددا آهی کشید:
- نه...
romangram.com | @romangram_com