#عروس_جنگل
#عروس_جنگل_پارت_96


صدای شکسته شدن قلبش را با گوش هایش شنید. اصلا فکرش هم نمی کرد که رقیبش تیانا باشد. همان کسی که از آنجلا هم بیشتر دوستش داشت. با بغض گفت: تیانا؟ خواهر آنجلا ، همسر استیون؟

_: آره تیانا. معشوقه من.

_: چرا با من این کارو کردی فیلیپ؟ مگه من چه گناهی کرده بودم؟

_: متاسفم رز. تو هیچ گناهی نداشتی. گناه برای دل منه. ولی متاسفم رز. زنده بودن تو یعنی نرسیدن من به عشقم. و نرسیدن من به تیانا یعنی مرگ تدریجی.

رز با هق هق گفت: یعنی من باید بمیرم تا تو خوشبخت زندگی کنی؟ یعنی تاوان خوشبختی تو رو من باید پس بدم؟ تاوان اشتباه دل تو رو من پس بدم؟

_: چاره ای نیست رز.

هق هق اش را فرو برد و گفت: تو بذار من برگردم ،من قول میدم از زندگیت برم بیرون. قول میدم بابام کاری با تو و کشورت نداشته باشه.

_: تیانا و کشورش چی؟

_: باشه. بهت امان نامه میدم فیلیپ. فقط بذار من برگردم.

فیلیپ با دلسنگی گفت: نمیشه رز. تو باید بمیری. من ماه هاست دارم نقشه قتل تو رو می کشم. من ماه هاست که کابوس این شب رو می بینم. بذار کابوس های من تموم بشه.

romangram.com | @romangraam