#عروس_جنگل
#عروس_جنگل_پارت_95
_: فیلیپ با من این کارو نکن. چرا به روی من خنجر کشیدی؟
با سینه ای که خس خس می کرد، گفت: برای این که به معشوقم برسم.
_: مگه معشوقه تو ، من نیستم؟
خنده عصبی کرد و گفت: تو؟ نه تو نیستی. من از اول هم با این ازدواج موافق نبودم. این ازدواج یه چیزی بین پدر من و تو بود. من هیچ وقت ، هیچ علاقه ای به تو نداشتم.
_: اما فیلیپ… تو چندبار به من گفتی که دوستم داری.
_: اشتباه کردم. دروغ گفتم. من هیچ وقت تو رو دوست نداشتم و ندارم.
_: پس چرا حاضر شدی باهام ازدواج کنی؟
_: به خاطر پدرت. به خاطر پدرم. به خاطر مردم کشورم. برای این که کشور من آماده مقابله با کشور تو نبود. برای این که کریستوفر لشکر قوی داره.
رز غرورش را کشت تا توانست این سوال را بر زبانش جاری کند: معشوقت کیه فیلیپ؟
فیلیپ پوزخندی زد و گفت: معشوقه من تیاناست ، تیانا.
romangram.com | @romangraam