#عروس_جنگل
#عروس_جنگل_پارت_92
_: چقدر راه رفتیم؟
سرباز تاملی کرد و گفت: تقریبا انتهای جنگلیم.
فیلیپ در دل گفت: بهترین جا برای نقشم همین جاست. توی جنگل.
بلند گفت: همین جا بایستید.
رز با تعجب گفت: برای چی اینجا؟
فیلیپ لبخند مرموزی زد و گفت: برای قدم زدن. نمیخوای با من همقدم بشی؟
رز نیز با لبخند گفت: با تو حاضرم به هر جایی برم.
از کالسکه پیاده شدند. رز دستش را دور بازوی فیلیپ حلقه کرد. فیلیپ چرخید و چشمکی به لئوناردو زد. او نیز به نشانه تائید سرش را تکان داد.
پس از دور شدن آن دو ،لئوناردو سربازان را جمع کرد و گفت: آتش روشن کنین تا گرم بشیم.
دور آتش نشسته بودند که یکی از سربازها طبق نقشه قبلی گفت: راستی من یه چیزی شنیدم.
romangram.com | @romangraam