#عروس_جنگل
#عروس_جنگل_پارت_56


_: وقتی با این اشتیاق تو این هوای سرد، به کشور تیانا میری میشه تصمیمت رو فهمید.

_: جالبه. خودم نمی دونستم.

_: شوخی نکن فیلیپ. بازم میگم تصمیم تو درست نیست. بانو رز خیلی بهتر از تیاناست.

خشمگین به پیتر نگاه کرد. رگه های خونی داخل چشمانش مانند علف های هرز وسعت گرفت و بالا رفت. از لابه لای دندان هایش غرید: اگه یه دفعه دیگه توی کارای من دخالت کنی ، بد می بینی پیتر.

پیتر دندان هایش را به روی هم سایید و گفت: بله.

با دیدن تیانا لبخندی از سر رضایت زد. از اسب پیاده شد و به همراه کاروانش از پله ها بالا رفت. تعظیم کرد و گفت: درود ما را پذیرا باشید.

پادشاه تام: خوش آمدید. خیلی خوشحالم که بازم شما رو می بینم.

فیلیپ: منم همین طور سرورم.

ملکه الیزابت: خوش آمدی فیلیپ.

_: ممنونم ملکه.

romangram.com | @romangraam