#عروس_جنگل
#عروس_جنگل_پارت_55
_: فیلیپ؟ چرا فیلیپ؟ پیک که داریم.
_: اوه آرتور ،این چه حرفیه که میزنی؟ تام هم می تونست برای فرستادن نامه از پیک استفاده کنه ولی دخترش رو برای این کار منتخب کرد. درست نیست که ما در جواب نامه پیک بفرستیم. خودت که نمی تونی بری ، می مونه فقط… فیلیپ.
آرتور کمی تامل کرد و گفت: درسته. پس تو به فیلیپ بگو ، منم جواب نامه رو آماده می کنم.
جولیا لبخند فاتحی زد و گفت: بله سرورم.
پس از خداحافظی از پدر ،مادرش سوار بر اسب شد. جلوتر از همه کنار پیتر ایستاد و دستور حرکت را داد. پیتر آهسته گفت: فیلیپ؟
نگاه گذرایی به او انداخت و گفت: چی شده؟
_: تو مطمئنی؟
_: از چی؟
_: از تصمیمت.
_: تو مگه از تصمیم من خبر داری؟
romangram.com | @romangraam