#عروس_جنگل
#عروس_جنگل_پارت_54


آرام گفت: نه چیزی نیست. از کی عاشق تیانا شدی؟

_: نمی دونم میشه اسمش رو عشق گذاشت یا نه. ولی فکر می کنم حسی که نسبت به تیانا دارم به رز ندارم. تیانا خیلی دختر شاد و جسوریه. یه چیز پنهانی داره که دوست داری پیدا کنی. دوست داری تیانا رو کاوش کنی تا هویت پنهانش پیدا بشه. ولی رز خیلی راحت و دست یافتنیه. من مردِ کارای سختم.

مکثی کرد و ادامه داد: از نظر شما من کار اشتباهی کردم؟

جولیا لبخندی زد و گفت: نه. به نظرم تو درست ترین کار رو کردی. تو نمی تونی با زنی ازدواج کنی که هیچ حسی بهش نداری.

_: اما کار من باعث جنگ و نفاق بین دو کشور میشه. اصلا شاید بابا راضی نباشه.

_: پدرت با من فیلیپ. راضی کردن او با من. تو فقط به فکر تیانا باش.

مادرش را در آغوش گرفت و گفت: تو خیلی خوبی مادر ،خیلی.

تکه ای از سیب را به طرف شاه آرتور گرفت و گفت: نمیخوای جواب پادشاه تام رو بدی؟ خیلی وقته که نامه داده و شما پاسخ ندادی.

شاه آرتور سیب را گرفت و گفت: تو فکرش هستم. همین روزا جواب نامه رو به پیک میدم تا ببره.

_: چرا پیک؟ خب… فیلیپ میتونه این کارو انجام بده.

romangram.com | @romangraam