#عروس_جنگل
#عروس_جنگل_پارت_13


_: خب چی بگم؟ من تنها فرزند شاه آرتور و ملکه جولیا هستم.

خندید و گفت: نمی دونستم در تعریف از خود این قدر ضعیفم. واقعا نمی دونم که باید چی بگم. شما از خودتون بگید.

تیانا با صراحت گفت: تو. راحت باش فیلیپ. با من راحت باش.

نفسش رو بیرون داد و گفت: خب من دومین فرزند پادشاه تام هستم. آنجلا، خواهرم 20 سالشه و من دو سال از اون کوچیکترم.

فیلیپ که کنجکاو شده بود، می خواست بیشتر درباره او بداند. پس پرسید: نامزد چی؟ ندارید؟

با این که انتظار این سوال را داشت ولی باز هم با شنیدن اسم نامزد قلبش لرزید. دستش را از روی میز برداشت و روی پاهایش گذاشت. لرزش دستانش را به وضوح می دید. فیلیپ نگران پرسید: حالت خوبه تیانا؟ میخوای پزشک خبر کنم؟

با شنیدن اسمش از دهان فیلیپ خوشحال شد. لبخندی زد و گفت: نه من خوبم. راستش… نامزد داشتم.

فیلیپ با تعجب پرسید: داشتی؟ یعنی الآن نداری؟

_: نه. داستان مفصلی داره. دوست داری بشنوی؟

فیلیپ با هیجان گفت: آره ، چرا که نه.

romangram.com | @romangraam