#ارباب_دو_چهره_من_پارت_35


راننده از ماشین پرید بیرون ولی مسیح و ماشین به ته دره رفتن ارسین میخواست کاری کنه که مسیح از بازی خارج بشه ولی موق شد یا نه؟

ارسین ماشین رو جلو اون راننده پارک کرد و پیاده شدو گفت:افرین کارت خوبه بود ولی باید تومه بمیری تا پلیسا درگیر ماجرا نشن و ارسین راننده رو پرت کرد پایین. ولیی بین این همه اتفاق لیلا چطوری راضی شد که این کارو با پسرش کنه ..



راوی

ارسین بعد پرت کردن راننده در دره سوار ماشینش شد و به طرف خونش حرکت کرد ،ارسین قیافش یطوری شده بود یه غم خاصی تو نگاش بود ولی هیچی رو نشون نمیداد و فقط ه*و*س انتقامی که لیلا انداخته بود توی دلش رو داشت..

امیر در فرودگاه منتظر مسیح بود ولی خبری از مسیح نبود نگرانش شد و گوشیش رو برداشت و شماره مسیح رو گرفت،که در جواب فقط شنید مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد... گوشیشو قطع کرد سریع از فرودگاه خارج شد و به طرف خونه اقای تهرانی (پدر مسیح و مهیار) رفت با سرعت زیادی می روند چون دلش بدجور نگران شده بود چند بار میخواست تصادف کنه ولی جون سالم بدر برد،از ماشین پیاده شد و زنگ به اقای تهرانی زد و اقای تهرانی به بیرون از خانه اومد. اقای تهرانی:چیشده پسرم خیلی نگرانی؟!. امیر:اقای تهرانی مسیح غیبش زده. تهرانی:چطور؟. امیر:قرار بود مسیح بره امریکا ولی یه دفعه ناپدید شد تلفنشم در دسترس نیست. تهرانی:پیداش میکنیم.

انا

نمیدونستم چرا اینقدر راحت حرف ارمان رو قبول کردم ولی دلم برای کشورم تنگ شده بود برای همه چی تنگ شده بود حتی مسیح که گفت فراموشش کنم که نکردم؛از اتاق اومدم بیرون و طرف ارمان گفتم:میشه زنگ بزنم به رادوین،مطمئنم خیلی نگرانم شده. با لحن عجیبی که تا حالا ازش نشنیده بودم گفت:اره بیا این تلفن. رفتم نزدیکش و گفتم:مرسی ارمان. _خواهش میکنم دختر عمو. با این کلمه یه خوشحالی ته دلم بود بالاخره بعد چند سال یه فامیل واقعی داشتم. رفتم توی اتاق و شماره رادوین رو گرفتم. یک بوق دو بوق سه بوق و برداشت:بفرمایید.صداش غم توش موج میزد با لکنت زبونی که اون لحظه افتاد تو زبونم گفتم:م..من..منن...منم ان...انا. _انا کجایی؟دیونه چرا بی خبر رفتی؟. _رادوین دلم برات تنگ شده. _منم ابجی کوچولو بگو کجایی بیام پیشت، نمیدونستم چی بگم، تنها حرفی تو دهنم پیچید این بود که گفتم:من دارم میرم ایران،خداحافظ. نذاشتم چیزی بگه و تلف رو قطع کردم و فقط گریه میکردم نمیدونم چرا یهویی اینطوری شدم ولی حالم بد شده بود فقط گریه میکردم .....



رادوین


romangram.com | @romangram_com