#ارباب_دو_چهره_من_پارت_26
_تو کی هستی؟ .اون پسره:داداشتم?.
همه حرفاشو با لحن خاصی میگفت ببیت کار مسیح تهرانی به کجا رسیده که یکی داره مسخرش میکنه با لصبانیت طرف اون زن رفتم و پرسیدم :تو چرا اومدی؟ مگه نمرده بودی لعنتی؟. اون پسره اومد طرفم یقمو گرفت و گفت: حرف دهنتو بفهم بچه قرتی. _گمشو اونور مردیکه زاغارت
معلوم بود از قیافش از من بزرگ تره رفتم طرف اون زنه که خجالت میکشم بگم مامان گفتم:یعنی اینقدر عوضی خ*ی*ا*ن*تکار بودی که اول اینو پس دادی،ازت همیشه متنفر بود
دیگه هیچی نگفتم اعصابم خیلی خورد شده بود فقط میخواستم از اون اتاق لعنتی بیام بیرون خواستم از در برم بیرون که صدای اون زنه رو شنیدم که گفت:باید درباره انا چیزی بهت بگم. اتا اسم انا رو شنیدم ایستادم فقط برام انا مهم بود برگشتم طرفش گفتم:چی میخوای بگی دربارش هان . _پسرم مسیح اردم باش بریم خونه برات توضیح میدم. _اولا من پسر تو نیستم دوما نمیدونی من زندانمی. _تو ازادی دیگه. با این کلمه ازادی نه خوشحال شدم نه غمگین فقط میخواستم بفهمم این زن چه چیزی از انا میدونه. گفتم:همینجا بگو زودباش. _باشه پسرم، انا دختر خواهر منه یعنی دختر خاله تو و این پسر که میبینی برادر بزرگ اناست مریم (مادر انا) نمیتونست ارسین رو بزرگ کنه بخاطر همین من بهش شیر دادم و یه طورایی پسر من شد و ارسین از خانوادش جدا شد الانم دنبال اناست خواهش رو میخواد پیدا کنه.
تعجب کرده بودم چطور ممکنه انا دختر خاله من باشه چرا هیچوقت اسمی از مریم توی خانواده این زنه نبود حسابی قاطی کردم و از اتاق زدم بیرون.......
انا
حوصله هیچکس رو نداشتم نمیدونم چی باعث این همه تغییرم شده بود من که اهل اینکارا نبودم حسابی سرم درد گرفته بود صدای باز شدن در اومد ولی تکون نخوردم میفهمیدم ارمان هست فقط دلم میخواست بزنم لهش کنم پسره عوضی عذاب جونم شده اومد جلوم ایستاد یه کت و شلوار دخترونه هم دستش بود انداخت رو تخت و گفت:به تو خوشی نیومده از صبح تو محافظ شخصیمی افتاد برات؟ _نه گرفتمش نیفتاد.
با سرعت چونمو گرفت گفت: به نفعته زبونتو کوچیک کنی وگرنه برات بد تموم میشه. به عقب هولش دادم و گفتم:بروبابا همه زندگی من تحدید شده گمشو. حالم بد بود از خونه خواستمدبزنم بیزرون که این غولای گنده ارمان جولومو گرفتم، گفتم:گمشو اونور نره غول.
هیچی نمیگفتت فقط جلومو میگرفتن حسابی اعصابم خورد شد میخواستم برم جایی تنها باشم ولی این عوضیا نمیذاشتن بدو رفتم بالا تو اتاقم و در رو قفل کردم....
romangram.com | @romangram_com