#ارباب_صدایم_کن_پارت_41

دختره ی احمق چرا جلوتو نگاه نمی کنی مگه کوری.

اخمامو تو هم کشیدم وگفتم:

من چیکار کنم که تو عین یابو سرتو انداختی پایین داری میری.

دختره:نه زبون درازی هم داری..... وقتی با تیپا انداختمت بیرون میفهمی یابو کیه.

پوزخندی زدم وگفتم: بی صبرانه منتظر دستور شمام جناب........ تو کی هستی که بخوای منو بندازی بیرون.

اومد که چیزی بگه که با صدای فردی به عقب برگشتیم.

قسمت بیست ودوم

سلنا

-------------------------------------------

نارگل بود که به طرفمون میومد.

نارگل: سلام....... صنم خانم کی اومدید؟؟

صنم به طرف نارگل چرخید وگفت:به تو هم باید جواب پس بدم...... این دختر کیه اینجا؟؟

نارگل : دکتر جدید تارکان خانه.

پوزخندی زد وگفت: دکتر قحط بود که اینو آوردن.

دیگه داشت زیاده روی میکرد با حرص گفتم:

اولا این به درخت میگن خانم به اصطلاح محترم

دوما به تو هیچ ربطی نداره که من دکتر تارکان خان باشم یا نباشم.

نارگل از پشت چشم وابرو میومد یعنی اینکه جوابشو نده ولی من بی اعتنا بودم.

کارد میزدی خونش در نمیومد.

دندوناشو بهم فشرد وگفت:

romangram.com | @romangram_com