#ارباب_صدایم_کن_پارت_16
*****************
با نوازش دستی روی صورتم
چشامو باز کردم که متوجه ی
نفیسه شدم.
با دیدن چشای باز من گفت: بالاخره بلند شدی خانم خوشخواب ......تو که منو نصف عمر کردی دختر.
بی توجه به حرفش به دور واطرافم نگاه کردم.
- اینجا کجاست نفیسه؟
- خونه ی مشتیه.
زیر لب زمزمه کردم : مشتی.
چشامو بستم که تموم اتفاقی که افتاده بود عین فیلم از جلوی چشمم گذشتن.
نفیسه دستمو گرفت و گفت:
وقتی خوابیدی دلم نیومد بیدارت کنم ،خیر سرم رفتم یکم خرت و پرت بخرم.
وقتی به بهداری برگشتم با ساختمون سوخته روبرو شدم.
مردم وزنده شدم تا فهمیدم طوریت نشده.
از اهالی شنیدم که اینجایی جلدی خودمو رسوندم اینجا.
خندیدم وگفتم: دکتر مملکت که این باشه وای به حال بقیه
تو نمی خوای اینطور حرف زدنو کنار بزاری.
- نوچ... نمیشه آجی گل.
راستی پانسمان دستتو دیدی
romangram.com | @romangram_com